• بازديدها: 121
  • 0

غروب غریبانه «قصری» / استاد محمدعلی سلطانی

  • بازديدها: 118
  • 0

انتشار دیوان محمد بیگ رستمی جوانرودی / دکتر محمدعلی سلطانی

  • بازديدها: 131
  • 0

اینجا کسی هشیار نیست!

  • بازديدها: 147
  • 0

آینة امروز

هر گاه که برای برنامۀ زندگی، به آثار جاویدان ادب این سرزمین می‌نگرم و دقت و تأملی بر گنجینه‌های به یادگار مانده می‌کنم، در نهایت دلتنگی و افسوس و دست‌گزان بر خویش و سایر همزبانان می‌گریم که: چرا بر سر چشمة روان، تشنه‌ایم؟! و امروز تا این حد از دریای معرفت فرهنگ و تمدن و اخلاق که میراث پدران ماست، بی‌بهره‌ایم؟ و چرا این‌همه حکمت و دانش و بینش، بخشی از برنامة همه‌روزة ما نشده است؟ تا «بدان مقصد عالی» منظور خواجۀ شیراز بتوان رسید. شوربختانه از لطف آثار دستگیر آنان، بی‌نصیب مانده‌ایم که حال بدین درد گرفتار آمده‌ایم. آنچه در این نوشتار می‌آید، حاصل روزها و ماهها و شاید سالها دیده‌ها و شنیده‌ها و دریافت‌هایی است که بنا به رسالت فرهنگی و اجتماعی، هرچند گاه به قلم آورده و اکنون نیز به ناچار به بانگ بلند می‌گویم و می‌نویسم که:
ما از پنجاه گذشتگان و انقلاب‌دیده‌ها و به‌ویژه مؤثرین در آن برهه، مقصریم و گسست‌های پدیدآمدۀ کنونی، بدون هیچ تعارف حاصل کوتاهی ماست؛ زیرا از آغاز که به اقتضای انقلاب، ساختارها زیر و زبر شد، در بنای آنچه باید می‌شد، حضوری نداشتیم و ناگزیر امروز جوانان ما به دنبال هویت خود به کوچه زده‌اند. ابتدا تاریخ تحریف شد، ملیت و فرهنگ ایرانی را به کناری نهادیم و بخش عظیمی از دستاوردهای عصر اسلامی ایران را نادیده گرفتیم. در رسانة یک‌ریلی صداوسیما، پاس فردوسی و مولانا و حافظ و سعدی و… را چنان‌که باید، نداشتیم؛ همان‌هایی که فرهنگ و اندیشة این سرزمین را به قلة جهانی رسانیدند و اساسنامه دولت و ملت و حکمت را برای ما به یادگار نهادند. اقلیت‌ها را به شمار نیاوردیم، در حالی که در تمامی مراحل، از مبارزات پیش از انقلاب تا پیروزی انقلاب، از جنگ تحمیلی هشت‌ساله تا تحریم فراگیر و عرصه‌های دیگر همچون انتخابات و…، همۀ ملت از سنی، شیعه، مسیحی، کلیمی، زردشتی، یارسان و صابئی؛ یهودی و ارمنی و آشوری؛ کرد و لر و عرب و بلوچ و… در کمال ایثار و جوانمردی، مشارکت نمودند و هرگز صحنه را ترک نکردند.
دریغا که برخی نهاد‌های بی‌سابقه در حکومت‌های اسلامی، گاه فضا را چنان محدود ساختند که هیچ سنخیتی با فرهنگ دیرینۀ ما نداشت و یکباره نسلهای هفتاد و هشتاد با ورود به فضاهای گستردۀ مجازی، در دهکده جهانی پا گذاشتند؛ اما برای آنان نیز زحمتی به خود ندادیم: از بهزیستی و مهدکودک تا آموزش متوسطه و آموزش عالی، فقط به پرورش جمعی پرداختیم و بدبختانه جنگ و عوارض آن نیز زمینة کثرت و ایجاد مراکز موازی را هر چه بیشتر فراهم ساخت. اکثر قریب به اتفاق سازمان‌ها و مراکز ما از دوران جنگ تحمیلی متولد شده‌اند و زاییدة نگرش نظامی و انتظامی و امنیتی آن دوران هستند؛ یعنی مدیریت جهانی زمینه را این‌گونه برای این جغرافیای مظلوم فراهم کرد و ما نیز خود به آن دامن زدیم.
دفاع مقدس را شهری و روستایی از اقصی نقاط این سرزمین اداره کردند که شهدایشان شاهد واضح این حقیقت هستند؛ اما در پایان جنگ، حتی بین شهدا و جنگاوران تفاوت قائل شدیم و با خودی و غیرخودی کردن‌ها، در دوقطبی شدن جامعه نقش بنیادین ایفا کردیم؛ و در این میان، صداوسیما مهمترین نقش را در دوقطبی‌گری و گاه چندقطبی‌سازی ملت داشت که متاسفانه همچنان به همان سیاست نادرست ادامه می‌دهد. در آن سازمان عریض و طویل و پرهزینه با ارقام نجومی، به‌درستی برنامه‌ای مستمر که پشتیبان وحدت ملی تمامی ساکنان ایران‌زمین باشد و از گنجینه‌های فرهنگی و هنری این سامان حمایت کند، تهیه و تنظیم و پخش نکردیم، جز به‌ندرت و مناسبتی و موسمی؛ و این خسرانی بزرگ است. ناآگاهی جوان امروز ایرانی، به آموزش و پرورش، آموزش عالی، صداوسیما و برنامه‌ریزی‌ها و سیاست‌گذاری‌های آنها برمی‌گردد…
هیچ‌گاه نتوانستیم تاریخ درستی برای چهار دهه اخیر تدوین و تألیف نماییم و از یکسونگری بپرهیزیم. به قول منزوی:
چون موریانه بیشة ما را ز ریشه خورد
کاری که کـرد تفرقه، با ما تبـر نکرد!
و همین قضاوت که خشک و تر را با هم می‌سوزاند، به ایجاد گسل و گسست‌های خطرناک در جامعه دامن خواهد زد. وظیفه رسانه‌ها و به‌ویژه صداوسیما این است که به آنچه در جغرافیای ایران می‌گذرد، منصفانه و با چشم آینده‌نگر بپردازند و بازگو کنند. امروزه هر جوان و پیر و میانسال با داشتن یک موبایل، خود خبرنگار است. ایامی که در یک شهر، چند دوربین عکاسی یا در شهرستانی، یک ضبط صوت برای تهیه خبر وجود داشت، سپری شده است. امروز اگر دیدار عمومی با مقامات سیاسی و دینی کشور انجام می‌شود، جمع حاضر باید برآیندی از تمامی قشرها و گروه‌ها باشد و حتی چه اشکال دارد که در کنار مدافعان، تنی چند از معترضان نیز حضور داشته باشند؟ زیرا به عللی که همگان از آن آگاهند (از جمله جنگ و پیامدهایش، ترورها و…)، دیرگاهی است که بخشی از مدیران کلان کشور حضور حقیقی در جامعه ندارند و مسائل مملکت را از طریق صداوسیما و مشاوران و… رصد می‌کنند و این گزارش‌ها با آنچه در جامعه می‌گذرد، فاصله‌ها دارد. به نظر می‌رسد بسیاری از مسئولان و خانواده‌هایشان در بطن زندگی مردم نیستند. برای لحظاتی در بین مردم حضور یافتن، تفاوت فراوانی دارد با در کنار مردم زیستن.
در این مدت، برای وزارت آموزش و پرورش چه کرده‌ایم؟ کدام توسعة زیربنایی؟ لحظه‌ای کتاب‌های علوم انسانی را در تمام دوره‌ها ـ از ابتدایی تا پایان متوسطه ـ از نظر بگذرانیم، کاش کتاب دستنویس «با هم به سازمان برنامه‌ریزی کتاب‌های درسی برویم» را مطالعه کنیم. مراحل تألیف و تدوین کتاب‌های درسی در سالهای اخیر به چه صورت انجام ‌گرفته است؟ هیأت مؤلفان چه کسانی بوده‌اند؟ آیا تألیف یک کتاب درسی که غذای فکری آینده‌سازان سرزمین ماست، تنها به دست یک نفر می‌تواند انجام گیرد، هرچند آن یک نفر در مرتبه‌ای عالی و حتی متعالی از دانش مربوطه باشد؟! در سازمانِ سمت (کتاب‌های درسی دانشگاهی) نیز برای دانشجویان علوم انسانی چه گذشته است؟ بپذیریم که دانش‌آموزان و دانشجویان کنونی، حاصل آن تألیفات و تحصیل آن منابع بوده‌اند و نسخه و داروی آنها را در همین مراکز پیچیده‌اند. اگر این متنها رهنمون و راهنما بود، چرا راه به اینجا رسید؟
ما مقصریم
هیچ دانش‌آموز و دانشجوی معترضی مقصر نیست؛ ما مقصریم و باید فروتنانه اعتراف کنیم که خودمان این وضع را به وجود آورده‌ایم! استثناها را ملاک قرار ندهیم که هیچ‌گاه موجب قاعده نبوده و نیست. چند درصد از المپیادی‌های دانش‌آموزی و دانشجویی، اکنون در کشور به سر می‌برند؟ به خاطر داشته باشیم که ما موجوداتی زمینی هستیم و بر روی زمین زندگی و تغذیه می‌کنیم. اگر تمام کرات فضایی را هم با پرتاب ماهواره فتح نماییم، تا وقتی که بر زمین عده‌ای گرسنه داریم، همواره درگیر انتقادات و اعتراض‌ها خواهیم بود. آیا خبر داریم جمعی از دانش‌آموزان ممکن است به سبب گرانی لبنیات و قند و شکر و…، بدون صرف صبحانه به مدرسه بروند؟ می‌دانیم چند درصد مدارس روستا و حواشی شهرها در کانکس و کانتینر برگزار می‌شود؟ آیا دانشجویان وضعیت بهتری دارند؟ کوچه‌های اطراف برخی دانشگاه‌ها، به جای کتابخانه و خوابگاه، به خرابات تبدیل نشده است و…! معیشت اقتصادی معلمان چگونه است؟
بیاییم با آسیب‌شناسی علمی تحرکات اجتماعی، به جای تهدید و تحریک نیروهای انتظامی و دولتی به خشونت، به خودمان برگردیم و علتها را جویا شویم. صداوسیما را بلندگوی تمام ملت و گزارشگر مسیر بهبود‌ها قرار دهیم. از نمایش و گزارش یکسویه امتناع کنیم که راه به جایی نمی‌برد. بار دیگر به تاریخ و ادب و حکمت خودمان توجه کنیم و جوانان را به ارزش و اهمیت آن ترغیب کنیم و به دانستنش تشویق نماییم. امروز هیچ سیاستگذار و سیاستمداری جز از طریق همدلی و صبر و تأنی و پذیرش فریاد به‌حق و تلاش برای رفع کمبودهای مختلف و برقراری عدالت اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی، نمی‌تواند این درد را درمان ‌کند. هر گونه مقابله و خشونت، کار را به ناکجا می‌کشاند که هزار سال پیش از این، خادمان ملک و ملت در متون جاودانی، ما را از آن پرهیز داده‌اند و به آشتی و رعایت امنیت و آسایش و حفظ جان و مال دیگران سفارش کرده‌اند.
ابوالفضل بیهقی بزرگ در تاریخ ماندگارش، در ماجرای مرگ حسنک وزیر، سخن خواجه احمد میمندی ـ وزیر سلطان مسعود ـ را چنین نقل می‌کند: «من از خون همة جهانیان بیزارم و هرچند چنین است، از سلطان نصیحت بازنگیرم که خیانت کرده باشم تا خون وی [حسنک وزیر] و هیچ کس نریزد. البته که خون‌ریختن، کار بازی نیست!» این سخن را بالغ بر هزار سال پیش وزیر ایران دربارة تصمیم به مرگ یک فرد گفته است و ما امروز هم در آغاز هزارة سوم میلادی باید در آن درنگ کنیم و به کار بندیم.
صف داعش و داعشیان از ملت جداست؛ سنی و شیعه، بنیاد اصلی نقشه ایران‌زمین هستند. اکثر مرزهای ایران امروز در شرق و شمال شرقی و دامنه‌های زاگرس و حتی نقاطی از جنوب کشور، با استخوان و خون مرزدارانِ پیرو این نحله و مردم یارسان مشخص شده است. زرادخانه‌های ‌جامانده در افغانستان، بدون هدف بر جای نمانده است و پاکستان اتمی بی‌جهت پایگاه کمین طالبان نبوده است. ما را از دورة صفویه، افشاریه، زندیه و قاجار، با جنگ ایران و عثمانی به خاک سیاه نشاندند و امروز زمین جنگ را به عللی، از مناطق غربی به شرق کشور می‌برند تا سالیان دراز، همچنان این ملت نجیب و شریف گرفتار باشد. برادران بلوچ و بزرگان عالم و دلسوز و سیاست‌ورز آن سامان را گرامی بداریم که همواره با تحمل تمام مشقات، نگاهبان این سرزمین اهورایی بوده‌اند. در تهران بر کرسی نرم سخن درشت گفتن، آسان است. حکیم نظامی بزرگ گفت:
دوستی از دشمن معنی، مجوی
آب حیات از دَم افعی مجوی
دشمن دانا که غم جان بوَد
بهتر از آن دوست که نادان بود
درباره کرمانشاه بارها نوشته‌ام و بحث مردم کرد و مسائل مربوط به آن در شهرهای غربی کشور نیز از همین بررسی جدا نیست. کردها هیچ‌گاه خود را جدای از این ملت ندانسته و نمی‌دانند. دانشگاه‌ها و استادان و دانشجویان در سنندج، در کنار فرهنگیان و هنرمندان و دیگر مردمان، با وجود تمام مضیقه‌ها و کمبودها، و در برابر توسعه و تدارکات و شهرسازی و تعدد دانشگاه‌های مناطق مجاور، با برگزاری مراسم ملی نوروز و احیای آداب کهن و باستانی، با آن سوی مرز به رقابت برخاسته‌اند و به‌خوبی از عهده برآمده‌اند و امروز اگر به سبب مسائل معیشتی و مطالبات فرهنگی ـ اجتماعی، لب به اعتراض گشوده‌اند، فرزندان غیرتمند همین دیارند. گرامیداشت عملی همۀ ایرانیان، از جمله مردم کردستان و بلوچستان و خوزستان، وظیفة دولت است. از شیخ اجل سعدی بشنویم که درس مملکت‌داری و سیاست داده است در باب اول بوستان:
شنیدم که فرماندهی دادگر
قبا داشتی هر دو روی، آستر
یکی گفتش: ای خسرو نیکروز
ز دیبای چینی، قبایی بدوز
بگفت: این‌قدر ستر و آسایش است
وز این بگذری، زیب و آرایش است
نه از بهر آن می‌ستانم خراج
که زینت کنم بر خود و تخت و تاج
چو همچون زنان حلّه بر تن کنم
به مردی، کجا دفع دشمن کنم؟
مرا هم ز صد گونه آز و هواست
ولیکن خزینه نه تنها مراست
خزاین پر از بهر لشکر بوَد
نه از بهر آذین و زیور بود
سپاهی که خوشدل نباشد ز شاه
ندارد حدود ولایت نگاه
چو دشمن خر روستایی برَد
ملک باج و ده‌یک، چرا می‌خورد؟
مخالف خرش برد و سلطان خراج
چه اقبال ماند در آن تخت و تاج؟
مروت نباشد بر افتاده، زور
برَد مرغ دون، دانه از پیش مور
رعیت درخت است اگر پروری
به کام دل دوستان بر خوری
به بی‌رحمی از بیخ و بارش مَکَن
که نادان کند حیف بر خویشتن
کسان بر خورند از جوانی و بخت
که با زیردستان نگیرند سخت
اگر زیردستی درآید ز پای
حذر کن ز نالیدنش بر خدای
چو شاید گرفتن به نرمی دیار
به پیکار، خون از مشامی میار
به مردی که مُلک سراسر زمین
نیرزد که خونی چکد بر زمین
شنیدم که جمشید فرخ‌سرشت
به سرچشمه‌ای بر، به سنگی نبشت:
بر این چشمه چون ما بسی دَم زدند
برفتند چون چشم بر هم زدند
گرفتیم عالم به مردی و زور
ولیکن نبردیم با خود به گور
چو بر دشمنی بایدت دسترس
مرنجانش، کو را همین غصه بس
عدو زنده سرگشته پیرامنت
بهْ از خون او کشته در گردنت
در کشوری که به نام اسلام زینت یافته است و به تصریح قرآن کریم، پیامبر گرامی آن به امر خداوند می‌فرماید: «لا أ‌قول لکم عندی خزائن الله و لا اعلم بالغیب و لا اقول لکم انّی مَلَکٌ ان اتبع الاّ ما یوحی اِلَیّ. قل هل یستوی الاعمی و البصیر افلا تتفکرون: بگو: به شما نمى‌گویم گنجینه‌هاى خدا نزد من است؛ و غیب نیز نمى‌دانم؛ و به شما نمى‌گویم که من فرشته‌ام. جز آنچه را که به سوى من وحى مى‌شود، پیروى نمى‌کنم. بگو: آیا نابینا و بینا یکسان است؟ آیا تفکّر نمى‌کنید؟» (سورة ۶ ، آیه ۵)؛ عزیزی که خداوند در مرتبة او فرمود: «و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین: ما تو را جز رحمتی بر جهانیان نفرستادیم» (سورة ۲۱، آیه ۱۰۷)، «اِنّکَ لَعَلی خُلُق عظیم: راستی که تو اخلاق عظیم و برجسته‌ای داری!» (سورة ۶۸ ، آیه ۴) و چون به عالم ناسوت بازمی‌گشت، به فرمودة مولانا:
آن که عالم بندة گفتش بُدی
«کلّمینی یا حمیرا» می‌زدی
پیغمبر اسلام(ص) امت را فرزندان خود می‌خواند و می‌فرمود: «إنّما اَنا لَکُم مِثلَ الوالِد»:
گفت پیغمبر شما را: ای مهان!
چون پدر هستم شفیق و مهربان
(مولانا)
پدری یار و غمخوار و در کنار امت، و در همه حال و هر گاه از بام تا شام در سور که سنت اوست تا سوگ که رحلت و به رحمت او آسان، به فرمودة سعدی:
گر خواجه شفاعت نکند روز قیامت
شاید که ز مشّاطه نرنجیم که زشتیم
آن شفیع عزیزی که فرمود: «شافع گناهان بزرگ امتم هستم» (شفاعتی لأهلِ الکَبائرِ مِن اُمَّتی) و دین را چه جای عناد و خشونت و سختگیری و سطحی‌نگری؟
گفت پیغمبر که: روز رستخیز
کی گذارم مجرمان را اشک‌ریز؟
من شفیع عاصیان باشم به جان
تا رهانمشان ز اشکنجه‌ی گران
عاصیان داهی کبائر را به جهد
وارهانم از عتاب نقص عهد
صالحان امتم خود فارغند
از شفاعت‌های من روز گزند
بلکه ایشان را شفاعت‌ها بوَد
گفتشان چون حکم نافذ می‌رود
(مثنوی معنوی)
به امید شنیدن صدای مردم که صدای خداست و پذیرش مطالبات به‌حق، و رهایی از تنگناهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، سخن را با این گفتار حکیم نظامی در مخزن‌الاسرار به مسئولان و دولتیان به پایان می‌برم:
من که چنین عیب‌شمار توام
در بد و نیک، آینه‌دار توام
آینه چون نقش تو بنمود راست
خود شکن، آیینه شکستن خطاست
راستی‌ام بین و به من دار هُش
گر نه چنین است، به دارم بکش

  • بازديدها: 71
  • 0

تندیس ادب / دکتر محمدعلی سلطانی

به مناسبت سالگرد درگذشت استاد سیدطاهر هاشمی؛

تندیس ادب / دکتر محمدعلی سلطانی
سرویس کرمانشاه _ دکتر محمدعلی سلطانی نویسنده و پژوهشگر برجسته کشور به مناسبت سالگرد درگذشت استاد سیدطاهر هاشمی، پیرامون جایگاه علمی، فرهنگی و ادبی و زحمات و خدمات گسترده این چهره ماندگار کُرد در عرصه های گوناگون، مطلبی به نگارش درآورده که در ادامه می خوانید:

خبرگزاری کردپرس _ در گذشته‌ای نه چندان دور، نخبگان علوم انسانی وسایل زمینه‌ساز جهان مدرن را در گسترش اندیشه و فرهنگ به خدمت می‌گرفتند. به دیگر سخن آنها مسحور نمی‌شدند و برایشان آشکار بود که ابزار پیشرفته که دستاورد اندیشه غرب است، باید در تبلیغ و ترویج فرهنگ و هنر و زبان و ادبیات ملی و اعتقادات دینی به کار گرفته شود. «میرزای کلهر» صنعت چاپ را به خدمت خط نستعلیق درآورد و دوربین عکاسی سیمای دوره قاجار را به تلاش هنرمندان زیرک و ذره‌یاب کلیمی و ارمنی و سپس عکاسان مسلمان برای آیندگان به یادگار گذاشت و…
فرستنده رادیویی در ایران که سال ۱۳۱۹ به ریاست دکتر عیسی صدیق ـ استاد دانشگاه ـ در تهران آغاز به کار کرد، مهمترین و تأثیرگذارترین اختراعی بود که نظر برجستگان ادب و هنر و اندیشه را در رشته‌های مختلف به سوی خود جلب کرد و از همان آغاز پاتوق سرآمدان علمی و فرهنگی کشور شد: عبدالرحمن فرامرزی، ابوالقاسم پاینده، محمد حجازی و عده‌ای دیگر از صاحبان دانش و بینش در آن مرکز به فعالیت پرداختند و «شورای عالی رادیو» از استوانه‌هایی چون علامه قزوینی، محمدعلی فروغی، محمود افشار، علی‌اکبر سیاسی، علینقی وزیری و… تشکیل شد که نام هر کدامشان در ذهن آشنایان به فرهنگ و ادب این سرزمین، حکایت از نوعی از هنر و نوعی از اندیشه دارد و تجسم حضور آنان در آن پایگاه تعلیم و تبلیغ، عینیّت قلعه‌ای کهنسال و پهناور را می‌نمایاند که ذره‌ای از خاک و ضلعی از خشت آن، از دقت و تسلط و توان کم‌نظیر علمی و فرهنگی آنان نادیده نبود و نه تنها هیچ کوتاهی مقبول نبود، بلکه برای وسعت و توان و استحکام بنیان فرهنگ و ادب این قلمرو، شب از روز نمی‌شناختند.
تکرار این نامها و یادها با آنچه امروز به نام صداوسیما چهره می‌نماید، تذکر و تأملی ضروری است بر آنچه اکنون در این سازمان عریض و طویل با امکانات پیشرفته و بودجه نجومی که خود شیخ‌نشین دیگری است در کنار سایر شیخ‌نشین‌ها(!)، با دستاوردی که همگان آگاهند و دیش‌های ماهواره‌ای که سراسر قلمرو فضایی به وسعت شهرهای کشور را فرا گرفته است، شاهد بیگانگی این بودجه و امکانات و سازمان در این سرزمین می‌باشد؛ سازمانی که در چند دهه گذشته حتی یک نشست آسیب‌شناسی برای برنامه‌های خود نداشته است!
با پیشرفت‌های صددرصدی و بودجۀ سرسام‌آور و… آنچه تفاوت امروز و دیروز این فرستنده‌های صوتی و سپس تصویری است، اینکه در یک کلام باید گفت رهوار همان رهوار و بسی چالاک‌تر و تواناتر است، اما سوار آن سوار نیست؛ زیرا در همین رادیو که شاید به‌سامان‌تر از تلویزیون باشد، استوانه‌هایی چون سعید نفیسی و سیدضیاءالدین سجادی فعالیت می‌کردند که کتاب «مکتب استاد» حاصل برنامه‌های رادیویی آنهاست و چندین بار چاپ و منتشر شده و هنوز هم مورد رجوع جستجوگران فرهنگ و زبان و ادب فارسی است و محیط‌طباطبایی، عباس زریاب‌ خویی و نوش‌آفرین انصاری آفرینندگان برنامه «مرزهای دانش» بودند که از ۱۳۳۸ تا ۱۳۵۸، بدون وقفه ادامه داشت و چهارصد و پنجاه برنامه‌اش در آرشیو صداوسیما نگهداری می‌شود و سال ۱۳۹۷ برای ثبت یونسکو در «فهرست ملی حافظه جهانی» قرار گرفت. آیا در صداوسیمای امروز حتی یک برنامه همتراز با آن می‌توان یافت؟
بگذاریم و بگذریم که این نفثه‌المصدور از بهر آن نوشتم تا بدانیم راه به کجا برده‌ایم؛ زیرا اینجا می‌خواهم در یادمان استاد فقیه فاضل بزرگوار و عارف هنرمند ادیب عالی‌مقدار، روانشاد آقاسیدطاهر هاشمی و از نقش عمده و ارزشمند ایشان در رادیو کردی ایران که در کرمانشاه متمرکز شده بود، بنویسم. این رادیو هرچند در پی حرکتی مصلحتی و سیاسی از سوی رژیم راه‌اندازی شد، اما کارگردانان و گردانندگان و هنرمندان دخیل در اجرا و ارائه برنامه‌ها، راه خویش را پیمودند و در نگاهبانی از کیان ملی و اعتقادی و نگاهداری از آداب و رسوم و زبان و فرهنگ خود که بی‌شک بخش مهمی از داشته‌های ایران‌زمین است، اهتمام تمام ورزیدند.
تصویری از هنرمندان رادیو کردی
در رادیو کردی آن روز بزرگانی چون سیدطاهر هاشمی، محمدصدیق مفتی‌زاده، احمد مفتی‌زاده، ولی‌الله کامرانی، شکراله بابان، جمیل روژبیانی، سواره ایلخانی‌زاده، حسن زیرک، مظهر خالقی، علوی، حسام‌الدین امین، عبداللطیف هاشمی، همایون کمانگر، اسماعیل حسینی، سیدحسین مسعودی، محمد ربیعی و…۱ فعالیت می‌کردند و دو شخصیت اخیر مفتی ‌اعظم شافعیان کرمانشاهان بودند و مابقی، علمای منتهی و فارغ‌التحصیل حوزه‌های علمیه و صاحب اجازه و افتاء و تدریس در مذهب امام شافعی و تنی چند صاحب درجه دکتری الهیات از دانشگاه تهران آن روزگار بودند. ایلخانی‌زاده و عده‌ای دیگر نیز نویسنده نوپا، اندیشور و دارای تحصیلات دانشگاهی بودند و با وجود زندگانی کوتاه، تأثیری ماندگار در زبان و ادبیات کردی و فارسی گذاشتند.
جایگاه علمی و ادبی
مرحوم سیدطاهر هاشمی علاوه بر جایگاه رفیع علمی و تسلط در تدریس ادبیات و تألیف و آفرینش شعری و ادبی به زبان‌های عربی، فارسی و کردی، در هر سه حوزه زبانی مشارالیه بین‌الاقران بود. در آن ایام در هیچ گوشه‌ای سخن از تدریس زبان و ادبیّات کردی نبود، جز تحصیلات جسته و گریخته‌ای در عراق در سطح ابتدایی و متوسطه و واحدهایی محدود در دانشگاه‌ها که علی‌الدوام قطع و وصل و دایر و تعطیل می‌شد. سیدطاهر ‌هاشمی که استاد مسلم تاریخ ادبیات کردی سبک‌شناسی نظم و نثر و تصحیح و تشخیص متون شعر بود، در کنار دروس حوزوی که به شیوه طرح معضلات بود، این مواد را تدریس می‌کرد. نثر فارسی و کردی او یکی از معتبرترین نثرهای ادبی فارسی و کردی است و یادداشت‌های سبک‌شناسی نظم کردی از اشارات و تدریس ایشان که در کتابخانه صاحب این قلم موجود است، از نایاب‌ترین تحلیل‌های عالمانه در تاریخ ادبیات کردی می‌باشد.
همسان قراردادن تشکیلات علمی و فرهنگی رادیو کردی ایران آن روزگار، با رادیو کردی امروز یا مقایسۀ رادیو ایران نخستین با دهه‌های اخیر روا نیست؛ و نیز سیمای کردی که به جای فرهنگ و تمدن هزاران سالۀ ایران‌زمین که کرد و کردستان عصارۀ آن است، جامعه‌ای عقب‌مانده و منجمد در قرون وسطی با زبانی آشفته و ادبیاتی مثله‌شده و آداب و رسومی درهم شکسته را می‌نمایاند که نمایانگر میراث فرهنگی محافظت ناشده ماست و این قیاس، گناهی فرهنگی است که حتی تصورش به حدیث ستاره و خورشید می‌ماند؛ زیرا امروز جز معدودی انگشت‌شمار، مابقی که از منسوبان هستند، بدون سابقه تحصیلات مربوط به امور محوله، راه‌ناپیموده‌هایی هستند که فرسنگ‌ها از دانسته‌های ضروری دایرة صداوسیما فاصله دارند و زبان کردی نیز همچون زبان فارسی در مسیر قلع و قمع نادانسته‌های مجریان فرهنگی و گردانندگان مزبور است!
مجریان و بانیان سلف با داشتن تمام مشخصات ملی و فرهنگی و جایگاه شاخص و صلاحیت همه‌جانبه، برای ارتزاق یا کسب اشتهار اجتماعی، به دایره صدا و سیما پا نمی‌نهادند، بلکه هدف متعالی داشتند. نیت ایشان انتقال دانسته‌ها و داشته‌های علمی و فرهنگی بود و همتشان صرف نگاهبانی از زبان، ادبیات، آداب، رسوم، اخلاق و کیان سرزمین اهورایی خود می‌شد. مهمتر اینکه تحرکات فرهنگی در رادیو کردی در سایه‌روشن یک رقابت جغرافیایی گسترده صورت می‌گرفت.
واقعیت این بود که برخی از بزرگان علم و ادبِ فعال در رادیو کردی و رادیو فارسی۲ که استاد هاشمی در حلقه فکری آنان نبود، پیگیر و متمایل به تحرکات فکری سیاسی متفکران مصری بودند. حکایت چنین بود که سیدقطب (۱۹۰۶ـ۱۹۶۶ر ۱۲۵۸ـ ۱۳۴۵) در مصر سر برآورد، از خانواده‌ای اهل طریقت،۳ پس از دگرگونی‌های فکری و تحولات بینشی و تحصیلات در مصر و امریکا، به عنوان «مرشد عام» اخوان‌المسلمین انتخاب شد. وی بعد از حسن البنّاء، معروف‌ترین و برجسته‌ترین شخصیت اخوانی است که حوزه‌های علمیه اهل تسنن و حتی تشیع را تحت تأثیر اندیشه و آرای اعتقادی خود قرار داد.۴ وی شخصیت برجسته و پیشرو اصلاح‌طلبی بود که در آغاز راه و پیش از تحول فکری، رمان «خارها» را نوشت و نجیب محفوظ را به جامعه فرهنگی عرب شناساند. این جریان در ۱۹۵۰مر ۱۳۲۹ش به اسلام‌گرایی تندرو تبدیل شد که امروز عده‌ای مبنای افراط‌گرایی موجود را به اندیشه جهادی وی منتسب می‌کنند.
سیدقطب در ۱۹۹۳مر ١٣٤٢ش کتاب «معالم فی الطریق» (نشانه‌های راه) را نوشت که اساسنامۀ فکری وی محسوب می‌شود و سپس تفسیر ارجمند «فی ظلال القرآن»۵ را نگاشت و عاقبت در ۱۹۶۶مر۱۳۴۵ش در دوره زمامداری عبدالناصر به حکم دادگاه دولت مصر اعدام شد.
عده‌ای از گردانندگان دانشور رادیو کردی که متمایل به شخصیت و اندیشه اخوانی بودند، پیش از تغییر تدریجی اخوانی‌ها از بحث «امت اسلامی» به «ملت عربی»، آنگاه که شعار «جهان اسلام از اقیانوس اطلس تا خلیج فارس» را سر می‌دادند، به دفاع از ملیت زبان و ادبیات خود پرداختند. سیدطاهر هاشمی و جمعی دیگر از شخصیت‌های مستقل از آن حرکت و همگی مدافع تمام‌قد در سنگر دفاع از زبان و ادبیات کردی بودند و مؤید هویت آن که پشتوانه فرهنگ ملی و ایرانی است.
همزمان با انتقال رادیو کردی ایران به کرمانشاه (سال ۱۳۳۹)، «روزنامه کردستان» در تهران به صاحب‌امتیازی علامه بدیع‌الزمان‌ مهی منتشر شد که اکثر قریب به اتفاق هیأت تحریریه‌اش همان فعالان و کارگردانان رادیو کردی ایران بودند و سیدطاهر هاشمی یکی از ایشان بود.
رادیو کردی کرمانشاه
رادیو کردی ایران اگرچه در کرمانشاه مستقر بود، اما به عنوان صدای تمام ایران انعکاس داشت و با «ده‌نگی ئیرانه به شی کوردی»، شنوندگان را فرا می‌خواند. از این رادیو، کردهای عراق، ترکیه و سوریه نیز استفاده می‌کردند. رادیو کردی ایران در کرمانشاه بازمانده چندین فرستنده رادیویی بود که به انگیزه‌های سیاسی گوناگون دایر و فعال شده بودند؛ از جمله «رادیوی کردی عراق» که اسیر چنگال بعث ماند، «رادیو کردی یافا» که دولت بریتانیا در ۱۹۴۱ر١٣٢١ش به راه انداخت و «رادیو کردی لبنان» که فرانسوی‌ها بانی‌اش بودند؛ اما طولی نکشید که صدای کردی جز از جغرافیای ایران برنمی‌خاست و سالهای متمادی از چهارم آذر ۱۳۲۵ بعد از مسئله مهاباد، در تهران افتتاح شد و با افت و خیزهایی عاقبت قریب سی و شش سال بی‌وقفه فعالیت کرد و سپس با فراز و نشیب‌هایی پس از انقلاب، تعطیل شد.
رادیو کردی کرمانشاه این گنجینه کم‌نظیر در علم و ادب و اعتقاد و هنر که آرشیوی تاریخی و ماندگار بود، در سال ۵۷ مورد هجوم عده‌ای انقلابی‌نما قرار گرفت و بخش مهمی از داشته‌های ضبط‌شده‌اش نابود شد و در ۱۳۶۰ نیز گروهی به نام پاکسازی، با حذف و امحای داشته‌های آرشیویی این مرکز، ضربه هولناکی به موجودی آرشیوی چندین ساله‌اش وارد ساختند، در حالی که تمامی آن مطالب متعلق به فرهنگ، آداب و رسوم، هنر، زبان و ادبیات این ملت بود و باید نگهداری می‌شد. دریغا که آثار ارزشمند علمی و فرهنگی و ادبی سیدطاهر هاشمی و یارانش نیز از این مهلکه جان به در نبرد!
همکاری استاد هاشمی با رادیو کردی ایران در ۱۳۴۹ به طور جدی آغاز گردید؛ زیرا در کنار فعالیت رسانه‌ای، مدیریت و تدریس در مدرسه علوم دینی دولت‌آباد و سرپرستی مجموعه آیینی مزبور و رسیدگی به طلاب و مریدان و تکیه و زراعت و موقوفات و…، مشغله مرسوم ایشان بود و بعد از پیوستن به رادیو کردی ایران، در حوزه‌های مختلف عرفان و ادب و هنر فارسی، کردی، عربی با برنامه‌های تحقیقی و تطبیقی از ارکان اصلی آن سازمان به شمار می‌آمد و همزمان، با مجمع علمی کردی در بغداد همکاری داشت و در موضوعات مختلف تاریخ، رجال، ادبیات، هنر، سبک‌شناسی، عرفان، تصوف، بررسی نسخ خطی و… مشاور و راهنمای خبیر خروجی‌های ارزشمند انتشارات مجمع علمی کردی بغداد بود. سالیانی چند همانند سایر همگنان، از جمله محمدحسین جلیلی (بیدار کرمانشاهی) مترجم نامدار «تاریخ سلاجقه» که ادیب در ادب فارسی و عربی و شاعری برجسته بود و جمیل روژبیانی که در ادب عرب کم‌نظیر بود و عاقبت به جرم آزادگی پس از بازگشت به عراق، به دست عوامل بعث به فجیع‌ترین وضع ترور گردید و… این شخصیت‌ها و سایرین از فحول اهل علم، رادیو کردی ایران در کرمانشاه را به دانشگاهی همگانی تبدیل کرده بودند که پس از افول این شخصیت‌ها، هرگز به جایگاه خود بازنگشت که شرحش را در «تاریخ اجتماعی کرمانشاهان» آورده‌ام.
حیات پربار
سیدطاهر هاشمی به تمام معنی بزرگ بود: در روح، در دانش و بینش، در تواضع و انسانیت و بزرگ‌منشی و مهمان‌نوازی، ایثارگری در عرصه فرهنگ و علم، با کمتر کسی از معاصرین برابری می‌کرد. پیوسته بخشی از وقتش به پاسخگویی به مراجعان از طلاب و دانشجویان و حتی بازاریان و کشاورزان می‌گذشت و برای رفع مشکلات علمی، اجتماعی، اداری و محلی آنها اقدام می‌کرد. استقبال گرم از میهمانان کرد و ترک و فارس و عرب و…، مسلمان و مسیحی و کلیمی و یارسان و…، قادری و نقشبندی و چشتی و سهروردی و خاکسار و نعمه‌اللهی و… محضر وی را محفلی نمونه و نمایانگر جایگاه انسان و انسانیت ساخته بود.
علامه سیدطاهر هاشمی حسینی سوله‌ای برزنجی به سال ۱۲۹۳ش در روستای دولت‌آباد روانسر استان کرمانشاهان پا به عرصه وجود نهاد. پدرش روانشاد سیدقیدار (ملقب به سیدالدوله) و مادرش اختربانو صبیه فتاح‌بیگ ولدبیگی (سردار اکرم) از سران اتحادیه جاف جوانرود، از بانوان مدیر و مدبر و لایق و نامدار غرب کشور بود. سیدطاهر را در هفت سالگی به مکتب سپردند. به‌زودی بخشهایی از قرآن کریم را آموخت و به خط خود نوشت و حفظ کرد. پس از سفری اجباری خانوادگی و کوچ به عراق در سال ۱۳۰۸ش، آقاسیدالدوله مولی محمدرحیم سنندجی را به تدریس و تصدی مدرسة علوم دینیه دولت‌آباد گمارد و سیدطاهر تحصیل مقدماتی را در محضر این عالم منزوی آغاز کرد. صرف و نحو و منطق و بلاغت و کلام را نیز نزد او و دیگر مدرسان آموخت. در اوان شباب بختش همراه گردید و در کرمانشاه محضر علامه بدیع‌الزمان سنندجی (مهی) را درک کرد و به فرموده خودشان در این ایام، سرودۀ حکیم نظامی وصف حالشان بود که:
از یکایک دقیقه‌های نجوم
وز سراسر نهفته‌های علوم
خواندم و سرّ هر ورق جستم
چون تو را یافتم، ورق شستم
در این ملاقات‌ها و افادات پربار، یک بار دیگر دروس تحصیلی (از نحو تا کلام) را در پیشگاه آن بزرگمرد حل معضل و تحلیل و بررسی فرمود. بنا به اظهار و استاد، آنچه سیبویه و زمخشری در متن و حواشی پی نبرده بودند، علامه بدیع‌الزمان مهی می‌فرمود و توضیح می‌داد.
متعاقباً اعلام علمای کردستان بر طبق برنامه و مراسم فرهنگی و آزمودن‌های علمی مدارج افتاء و اجتهاد ایشان را رسماً مکتوب و تأیید کردند و به عنوان مدرس و مدیر «مدرسه علمیه دولت‌آباد» که پیشینه‌ای بالغ بر یک قرن در تدریس طلاب علوم دینی و تهیه منابع وکتابخانه و الحاقات لازم را داشت، منصوب شد و به زادگاه خویش بازگشت و جز اندکی پرداختن به امور اداری که ایشان را از تدریس و تحقیق و تالیف جدا کرد، تا آخرین نفس خود را وقف علم نمود و «بر در ارباب بی مروت دنیا» توقفی نداشت. در اوایل حیات جذبه‌ای از جذبات حقانی او را به خویش فراخواند و به شیوه نیاکان پاک‌سرشت، به اهل عرفان پیوست و تا واپسین دم، «حقۀ مهر بدان نام و نشان» بود که بود.
استاد علاوه بر کمالات صوری و معنوی و دانش متعالی در فارسی و کردی و عربی، در ادبیات کردی صاحب سبک بود و به اکثر گویش‌های رایج آن، آثار منظوم داشت. متون نثر کردی ایشان نیز از نمونه‌های برتر تاریخ معاصر ادب کردی است و در ادب فارسی و عربی هم آثار منظوم و منثور معتبر و قابل اعتنا دارند.
سیدطاهر هاشمی در تحریر انواع خطوط به‌ویژه نسخ به شیوة حافظ عثمان و نستعلیق به سبک قدما مسلط بودند و در کمال هنرمندی با رعایت تمامی آداب سنتی خوشنویسی، کتابت و مشق می‌فرمود. تحریرات ایشان واجد حلاوتی خاصی است که نشان از صفای باطن کاتب دارد. از مهمترین آثار کتابت استاد، نگارش «قرآن مجید»، «صحیفه سجادیه»، «حدیقة سلطانی»، «دلائل الخیرات» و برخی از تألیفات خود است که بعضی از آنها با اسلوبی زیبا چاپ و منتشر شده است.
این بزرگمرد عارف و عالمْ در تاریخ تصوف و معرفت احوال مشایخ و اکابر متقدم، مطالعات گسترده داشت و در ریاضی و اوفاق در رموزات وابسته و دانش کهن علوم غریبه و ملحقاتش آگاهی خاص و تجربه داشت که در طی سالها مطالعه و تحقیق و استفاده از محضر استادان مربوط و بررسی منابع و مآخذ بدان‌ها دست یافته بود.
تألیفات ایشان بنا به حوزۀ مطالعات مختلف و ارتباط جغرافیایی و زبانی تقسیم می‌شود، از جمله «مناقب اهل‌بیت(ع) از دیدگاه اهل سنت» را تألیف و تحریر فرمودند که انتشارات آستان قدس با مقدمه و اهتمام حجت‌الاسلام آقا سیدناصر میبدی چاپ و منتشر کرده است. نیز تصحیح و تحشیه «سفرنامه حاج ملک‌الکلام مجدی»، «دیوان اشعار» و مطالب دیگر. بخشی از آثار ایشان همچون «برگهای بی‌خزان»، «سیری در طریقت نقشبندیه» و… به اهتمام نواده دانشورشان سیدپوریا سیدزاده هاشمی و دکتر محمدعبدلی (صاحب امتیاز مجله کشکول، فعال در حوزه نسخ خطی کردی و مدیر نشر مانا) در تهران و برخی نیز مانند «دلایل‌الخیرات»، «مقامات پیران سلسله قادریه» و… در عراق چاپ و منتشر شده است.
استاد هاشمی در عید قربان ۱۴۱۱قر برابر با دوم تیر ۱۳۷۰ در کرمانشاه بدرود حیات گفت و پیکرش با تجلیل و تشییع کم‌نظیر و حضور علما، اهل قلم، شعرا و شاگردان و مسئولان طراز اول کشوری و لشکری استان، به دولت‌آباد روانسر منتقل شد و در محلی که زمان حیات مشخص فرموده بود، در جوار مقبرة شیخ سیدرسول بزرگ به جمع گذشتگان صالح خویش پیوست، رحمت الله علیهم اجمعین.
توضیحات
۱٫ چنانچه اسامی بزرگان یادشده در نوشتار بدون عناوین علمی قید شده است، دال بر عدم مبالات و ادب این قلم نباشد. شأن علمی و فرهنگی آنها فراتر از عناوین متداولی است که امروز معنی و ماهیت خود را از دست داده‌اند.
۲٫ محمد محیط‌طباطبایی نیز در بخش فارسی به گونه‌ای در مسیر همین برنامه حضور داشت. او که پدرش سیدابراهیم طباطبایی (فنای زواره‌ای) از نزدیکان و مریدان شیخ فضل‌الله نوری بود، بعد از محاکمه و اعدام شیخ، تهران را ترک کرد و در زواره منزوی شد. فرزندش محمد از بزرگان فرهنگ و ادب معاصر و روزنامه‌نگار محققی بود که مجموعه مقالاتش دربارۀ اسدآبادی با عنوان «نقش سیدجمال در بیداری مشرق زمین» را سیدهادی خسروشاهی در دارالتبلیغ اسلامی چاپ و منتشر کرد. سیدقطب و اخوانی‌ها سلسلة اندیشه خود را به سیدجمال می‌رسانند. محیط طباطبایی در مجله تهران‌مصور در حمایت فلسطین مقاله می‌نوشت و در این بارۀ اشعاری هم سروده است. وی از نزدیکان آیت‌الله کاشانی بود و همانند سایر طرفداران ایرانی اخوانی‌ها، ضمن دفاع از فلسطین، در برابر ملی‌گرایی عربی، از فرهنگ ایرانی دفاع می‌کرد.
۳٫ سید ابراهیم حسین شاذلی قطب معروف به سیدقطب منسوب به طریقت شاذلی، وی در آغاز تغییر و تحول فکری خود از شخصیتی اصلاح‌طلب به بنیادگرایی تندرو، با هر گونه تحزب مخالف بود. عنوان «مرشد عام» برای رهبران اخوان و نیز ساختار تشکیلاتی آغازین سازمان، حکایت از بازسازی سیمایی غیر حزبی و ارائه چهره‌ای طریقتی از حزب با حذف هسته اصلی طریقت و جایگزینی و تکیه بر شریعت محض در شکل سازمانی آن دارد.
۴٫ رگه‌های اسلام جهادی و نیز اسلام اعتدالی را که شاخه‌های اخوانی باورمندش بودند و هستند، در تمام حرکات اسلامی شیعه و سنی امروز در کشورهای اسلامی می‌توان بازیایی کرد.
۵٫ تفسیر فی ظلال القرآن در زندان تألیف شده و از مهمترین تفاسیر قرآن کریم محسوب می‌شود. دو جلد از این تفسیر به قلم آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای ترجمه و چاپ و نشر شده است. بار دوم دکتر مصطفی خرم‌دل از استادان برجسته دانشگاه کردستان تمام آن‌را به فارسی ترجمه چاپ و منتشر کرد.
منبع: روزنامه اطلاعات یکشنبه ۱۱ تیر ۱۴۰۲
  • بازديدها: 71
  • 0

نشست نقد و بررسی اثر جدید دکتر محمدعلی سلطانی با حضور دکتر قطب الدین صادقی

نشست نقد و بررسی اثر جدید دکتر محمدعلی سلطانی با حضور دکتر قطب الدین صادقی
سرویس کرمانشاه _ نشست نقد و بررسی کتاب «شرح ترکیب بند محتشم کاشانی» اثر دکتر محمدعلی سلطانی با حضور نویسنده کتاب و دکتر قطب الدین صادقی به عنوان منتقد، روز چهارشنبه 28 تیرماه در نمایشگاه دایمی روزنامه اطلاعات برگزار می شود.

به گزارش کردپرس؛ این برنامه در قالب سلسله نشست های روزنامه اطلاعات در نقد کتاب تحت عنوان «کتاب معیار» برگزار می شود.
دکتر محمدعلی سلطانی از نویسندگان و پژوهشگران برجسته ایران است و دارای ده ها تالیف مهم و ممتاز در حوزه تاریخ، فرهنگ و ادبیات کُِِرد است.
 نمایشگاه دایمی روزنامه اطلاعات در خیابان میرداماد، خیابان نفت جنوبی واقع شده است.
حضور برای تمامی علاقه مندان آزاد است.

  • بازديدها: 80
  • 0

تنها گناه پرتو این است که مشهدی و شیرازی نبود

تنها گناه پرتو این است که مشهدی و شیرازی نبود

به گزارش پایگاه خبری میلکان، آیین تشییع و خاکسپاری پرتو با حضورجمعی ازفرهنگ دوستان واهالی ادب وهنر در کرمانشاه برگزار شد.
به گزارش خبرنگار میلکان، دکتر محمدعلی سلطانی پژوهشگر و نویسنده برجسته کرمانشاهی در آیین خاکسپاری استاد علی اشرف نوبتی” پرتو” با بیان اینکه سخن گفتن در اینجا برای فرو ریختن ادب زاگرس است گفت: امروز ستاره ای در زاگرس غروب کرد که شأن او هیچ کمتر از بزرگان ادب معاصر نیست.
او بابیان”همام را سخن دلفریب و شیرین است، اما چه سود که بیچاره نیست شیرازی” افزود: پرتو در مقام هنری خود اگر بیشتر از استادی همچون شجریان در آواز نبوده، کمترنیست، اما تنها گناه پرتو این بود که مشهدی نبود و کرمانشاهی است. پرتو شخصیتی بود که توانست شعر و ادب را از کوهپایه‌های زاگرس به دانشگاه‌ها ببرد.
سلطانی خطاب به مسئولین کشوری خاطرنشان ساخت: من با مسئولین استان کاری ندارم چون شان پرتو بالاتر از این حرفهاست که ما از یک مدیر استانی گله کنیم. پیام وزرای فرهنگ و ارشاد اسلامی، علوم و آموزش و پرورش کجاست؟ کجا هستند نمایندگانی که از این مردم رای می گرفتند وصد البته اگر الان زمان قبل ازانتخابات بود همه آنان را به ردیف درصف صاحب عزا می دیدیم.
او با تاکید بر اینکه استاد پرتو شخصی است که حتی زیر بار گوری که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به او واگذار کرد نرفت و او را در آغوش پدرش دفن کردند اظهار داشت: ما چرا نباید قدر فرهنگ این سرزمین را بدانیم.استاد پرتو دو برابر زبان مادری،به زبان فارسی شعرسروده است.
شعرهای پرتو سرآمد تمام سخن سرایان معاصر امروز،جز تعدادی انگشت شمار است. می‌گویند ۶۰۰ کیلومتر پایین تر از تبریز شهریاری دیگر به نام پرتو زندگی می‌کند، ما مفتخریم به نام این سعدی.
این پژوهشگر باقی سخنرانی خود را به زبان کردی بیان کرد و ادامه داد: درد مایکی و دوتانیست ، پرتو شخصیتی بود که اگر کتاب “پرتوی مهر” او را بخوانید خواهید دانست این شخصیت توانسته زبان مادری خود را به دانشگاه‌های تمام شهرها از جمله: آذربایجان، تبریز، ارومیه ، سنندج، اهواز و خوزستان و خلیج همیشه فارس ببرد.
دکتر سلطانی با تاکید بر اینکه زبان کردی و فارسی مانند گوشت و خون است تصریح کرد: اگر زبان فارسی از بین برود کردی هم از بین رفته و اگر کردی از بین برود فارسی نیز از بین خواهد رفت، آن زبان فارسی که زمانی می‌گفتند از حلب تا کاشغر میدان سلطان سنجر است دیگر نیست ،امروز برد زبانی زبان فارسی ازفرودگاه کرمانشاه تا فرودگاه زاهدان رسیده است. چرا می‌خواهید فرهنگ این مملکت را از بین ببرید؟ چرا عنایتی به فرهنگ این مملکت ندارید؟
او خطاب به مدیران استانی گفت: شما از جنس این مردمید،باید در کنار مردم باشید، شما برای این مردم چه کرده اید؟ تا زمانی که پرتو زنده بود از شما هیچ انتظاری نداشت. او بسیاربزرگتر از این مسائل بود.
این پژوهشگر برجسته با اشاره به خاطره‌ای از استاد پرتو که در کتاب پرتوی مهر آمده است گفت: با تمام شان و جایگاه علمی و ادبی که در کشور داشت ولی همچنان در بین مردم بود، با تاکسی در شهر تردد می کرد با وجود اینکه پدر استاد پرتو معمارباشی کرمانشاه بود و بالغ بر دویست ساختمان بزرگ  دراین شهرساخت اما علی اشرف نوبتی در یک منزل اجاره‌ای پرواز کرد.
سلطانی با تشکر از دوستداران پرتو که از اقصی نقاط استان کرمانشاه و شهرهای دور دست آذربایجان شرقی، غربی و کردستان خود را به این مراسم رساندند بیان داشت: کرمانشاه چطور سرزمینی شده است که برای فرهنگ خودش ارزش قائل نیست!؟ نماینده دانشگاه سنندج در مراسم حضور دارد اما از مدیران دانشگاه رازی کسی نیامده است. از مسئولین این دانشگاه که قرنطینه منجمد شده است و فقط به درد خودش می‌خورد خبری نیست دانشگاه ها و مراکز فرهنگی هنری معنی و مفهوم دارند.
او با بیان اینکه احوال اهل قلم و هنر کرمانشاه خوب نیست گفت: مرگ انسان های بزرگ می تواند باعث تحولات بزرگی شود. آثار استاد پرتو و بازخوردها این را گواهی می‌دهد که یکسری تحولات فرهنگی عمیق و مستمر؛ پیوندهایی از ماکو تا خلیج فارس ایجاد کرده است.
سلطانی با اشاره به همین بی اعتنایی ها به استاد هندسی، روزنامه نگار بزرگی که ۷۰ سال در روزنامه های این سرزمین قلم زد خاطرنشان ساخت: فرهنگ در حال مرگ است، بودجه های میلیاردی برای جاهای دیگر هست اما برای فرهنگ این شهر نیست!

  • بازديدها: 87
  • 0

تاریخ لیلاخ از سوی انتشارات دانشگاه کردستان منتشر گردید.



تاریخ لیلاخ از سوی انتشارات دانشگاه کردستان منتشر گردید.
☑️کتاب تاریخ لیلاخ حاصل پژوهشهای آکادمیک هفت ساله دکتر امیر محمدی است که در سایه اسناد تاریخی و مطالعات گسترده میدانی و تاریخ شفاهی در پهنه فرهنگی لیلاخ انجام گرفته است. این اثر با نگاهی فراگیر کلیه مـولفەهای سیاسی و حیات اجتماعی از جمله اسطوره شناسی، باستانشناسی، معماری، موسیقی، زبان، ایلات و عشایر و تاریخ فرهنگی مردمان لیلاخ را از بدو تاریخ  تا عصر حاضر مورد بررسی قرار داده است.
کتاب مذکور با مقدمه فاخر دکتر محمدعلی سلطانی کُردپژوه و پدر تاریخ کرمانشاهان و قلم دکتر امیرمحمدی از جانب پژوهشکده کردستان شناسی دانشگاه کردستان در زمستان 1400 پیش روی مخاطبین و علاقمندان تاریخ و فرهنگ کردستان قرار گرفت.
  • بازديدها: 90
  • 0

ترجمه‌ی کتاب "درون‌مایه‌های مشترک در سرانجام، ولایت‌نامه و بویروق" به قلم دکتر محمد علی سلطانی

نشریه‌ی مطالعات علوی-بکتاشی، به همت انستیتو علوی-بکتاشی به صورت دوفصلنامه و با محوریت مطالعات آکادمیک در حوزه‌های مختلف فرهنگی، اجتماعی، تاریخی، هنری مرتبط با علویان و بکتاشیان جهان، به زبان‌های ترکی و انگلیسی، در آلمان منتشر می‌شود. از سال 2009 تا کنون، شانزده شماره از این نشریه، منتشر شده و هم‌زمان با نشر کاغذی، به صورت پی‌دی‌اف نیز در وبسایت مربوطه در دسترس علاقه‌مندان قرار می‌گیرد. این نشریه جزو معتبرترین منابع مقالات علمی در این حوزه است و در دانشگاه‌های معتبر به عنوان رفرنس از آن استفاده می‌شود. انستیتو علوی-بکتاشی به سرپرستی خانم گلعذار چنگیز در سال 1997 در آلمان بنیانگذاری شده است. این انستیتو تا امروز موفق به جمع‌آوری و آرشیو بسیاری متون خطی و منابع مهم مرتبط با علویان و بکتاشیان و برگزاری سمپوزیوم‌ها و همایش‌های علمی و دانشگاهی در ترکیه و آلمان شده‌است. تا کنون دو مقاله از ایران در نشریه‌ی مطالعات علوی بکتاشی، منتشر شده‌است. اولین مقاله با عنوان "آنالیز موسیقایی و آیینی موسیقی اهل حق در ارتباط با تقدس موسیقی" به قلم یاشار بهنود و نیهات یالچین در شماره‌ی سیزدهم (2016) و دومین مقاله، ترجمه‌ی کتاب "درون‌مایه‌های مشترک در سرانجام، ولایت‌نامه و بویروق" به قلم دکتر محمد علی سلطانی و با ترجمه‌ی اسرا دوغان در شماره‌ی شانزدهم (2017) منتشر شده‌است.
  • بازديدها: 76
  • 0

آیین اولین سالگرد درگذشت پرتو کرمانشاهی با حضور اهالی فرهنگ و هنر برگزار شد

سرویس کرمانشاه _ آیین اولین سالگرد درگذشت استاد پرتو کرمانشاهی و رونمایی از کتاب «پژواک پرواز پرتو» به همت بنیاد علمی و فرهنگی دکتر محمدعلی سلطانی (پدر تاریخ کرمانشاه) و با حضور اهالی فرهنگ و هنر برگزار شد.
به گزارش خبرنگار کردپرس؛ در آیین اولین سالگرد درگذشت استاد پرتو کرمانشاهی که عصر روز چهارشنبه 5 بهمن ماه در سالن آناهیتا هتل پارسیان کرمانشاه برگزار شد، خانواده زنده یاد پرتو کرمانشاهی و بسیاری از چهره های ادبی، فرهنگی، هنری و رسانه ای شناخته شده استان کرمانشاه و همچنین فرماندار کرمانشاه حضور یافته بودند.
سخنان ویژه این مراسم دکتر محمد علی سلطانی پدر تاریخ کرمانشاه بود که طی سخنانی به نقد جدی فضای فرهنگی راکد کرمانشاه در مقایسه با دیگر استان‌ها و آسیب های جدی تداوم این فضا به جایگاه منطقه‌ای کرمانشاه پرداخت و در ادامه از پایگاه اجتماعی، فرهنگی و ادبی استاد پرتو کرمانشاهی و دلایل محبوبیت فراگیر وی در میان مردم سخن گفت.
در ادامه این مراسم استاد یداله عاطفی، دکتر محیی الدین امجدی، یداله نوری (احساس)، دکتر شهریار طاوسی (همراز) و برخی دیگر از چهره‌های ادبی و فرهنگی به اجرای سوگ سروده هایی پیرامون استاد پرتو کرمانشاهی پرداختند.
در بخش دیگری از مراسم جایزه سلطانی ویژه پرتو کرمانشاهی به پایان نامه برگزیده از دکتر خلیل کهریزی از چهره‌های جوان و مطرح علمی و فرهنگی کرمانشاهی اهداء شد.
در ادامه دکتر کهریزی طی سخنانی به تشریح ابعاد شخصیت و جایگاه ادبی و فرهنگی و استاد پرتو کرمانشاهی در جامعه پرداخت.
دیگر از سخنران این مراسم جبار مهرجو یکی از قدیمی ترین چهره های فرهنگی کرمانشاه در حوزه کتابفروشی بود.
در ادامه یک فیلم مستند به مناسبت اولین سالروز درگذشت پرتو کرمانشاهی ساخته مهران دارابی به نمایش درآمد و مورد توجه حاضرین قرار گرفت.
در بخش دیگری از این مراسم گروه سفیر سیمرغ با سرپرستی خانم صبا عباسی با لباس‌های زیبای محلی همراه با نوای زیبای تنبور به اجرای پرتو خوانی پرداختند.
نقطه پایانی این مراسم رونمایی از کتاب ( پژواک پرواز پرتو ) تالیف دکتر محمد علی سلطانی و مراسم اهدا کتاب «پژواک پرواز پرتو» و پوستر به حاضران در این همایش و تقدیر از هنرمندان پرتو خوانی، مدیر و مجری برنامه و یاریگران فنی و هنری مراسم بود.
اجرای این برنامه بر عهده یداله نوری از چهره های نام نام آشنای ادبی کرمانشاه بود.

  • بازديدها: 65
  • 0

غروب غمگین محبت


دکتر محمدعلی سلطانی از چهره‌های برجسته فرهنگی، ادبی و دانشگاهی کشور به مناسبت درگذشت زنده یاد استاد محمدجواد محبت شاعر نامدار کرمانشاهی مطلبی به نگارش درآورده و به تشریح جایگاه ممتاز این شخصیت در عرصه فرهنگ، ادب و آموزش ایران پرداخته و از بی‌توجهی‌های بخش دولتی و مدیران فرهنگی به این استاد گرانقدر گلایه کرده است.

پس از مراسم بزرگداشت استاد محمد جواد محبت در روز یکشنبه بیستم تیرماه ۱۳۹۵ در سازمان هنری اوج در تهران، یادداشتی در روزنامه اطلاعات با عنوان (سراینده دو کاج) نوشتم که در سایت شخصی این قلم قابل دسترس است، حال و روز و موقعیت او را در کرمانشاه نوشتم، از شاعری که آبروی هنر و ادبیات بود، برای کودکان و نوجوانان و آموزش و پرورش آنان سراز پا نمی شناخت،
سراسر این کشور را برای شرکت در کنگره‌ها و سمینارها درنوردید فقط برای اینکه بگوید؛ شاعر مداح نیست اگر ثنایی هست برای خداست و اگر منقبتی هست برای رسول خدا(ص) و اهل بیت(ع) و لاغیر. با اینکه پرچمدار و علم بردار شعر سر آغاز چهار دهه اخیر بود و پیش از آن هم پیشرو شعر اعتراض شمرده می‌شد و طنزپرداز توفیق و سیلی خورده ساواک و ... اما با آغاز انقلاب و دگرگونی‌ها در برج قناعت نشست و بر اوج شرافت زندگی کرد.

در سال‌های پس از شصت که برای تالیف کتاب‌های درسی به تهران دعوت شد، شب‌ها در سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی کتاب‌های درسی اقامت می‌کرد و به یاری صاحب‌نظران کتاب درسی برای نونهالان و نو جوانان این مرز و بوم تهیه کرد که همچون آرزوهایش در مسیر دگرگونی درس‌ها چنان زیر و زبر شد که حتی به جبر نتیجه شعر دوکاج را تغییر داد و ... .

پس از سال‌ها محتوای ده‌ها قاب و لوح تقدیر که دیوار اطاق خانه را فراگرفته بود به درخواست وزارت ارشاد به تهران فرستاد و برای او درجه یک هنری صادر کردند، قاب‌های خالی در گوشه اطاق محقرش جای او را تنگ‌تر کرد و نشان درجه یک هنری هم نه بکار دنیا آمد و نه آخرت ... .

محبت به دور از زدوبند ادبی و فرهنگی مرسوم در شهر و کشور بود، شعر و هنر و ابتکار ادبی و دستیابی به زبان ویژه خود که نصیب کمتر کسی از شاعران هم ردیف او شده‌است. هیچ جایگاه امن عیش و معاش برای او نساخت از سفرهای دور دنیا و زمین‌های حاشیه تهران نصیبی نبرد. خانه مسکونی چهار اطاقی او ملک همسر مهربان و بردبار و بیمار و پرستار او بود و فرزندانش نیز در محفلی و مرکز و اداره ای کاره‌ای نشدند. در اوج بیماری بیمه تمام شده او تجدید نشد و سقف بیمه اش حتی با درخواست‌های خانواده باز نگردید تا با آسایش خاطر بیشتری به درمان ادامه دهد، هنوز صدای گوش‌خراش ویلچر زهوار در رفته‌ای که مشکات محبت دختر فرشته خویی که با مناعت پدر را با آن جابجا می کرد و برای ادامه درمان در رفت وآمد بود ، در گوش دارم. بازماندگان بزرگوار و منیع‌الطبع استاد محمد جواد محبت آن ویلچر را نگه دارند تا در موزه رنج‌های شعر و هنر مهجور کرمانشاه در معرض دید قرار گیرد که سند گویایی از رنج محبت و مظلومیت اوست زیرا فریاد ما از تفاوت و تبعیض است.

در کنگره بین‌المللی مولانا خالد نقشبندی بودم که خبر را دریافتم و امکان حضور در مراسم میسر نبود. غروب غمگین محبت را به خانواده محترم، همسر ارجمند، فرزندان نازنین، جامعه ادبی و فرهنگی کرمانشاه و کشورتسلیت می‌گویم و روح فرازمندش را بر فراز پردیس آرام و شادان و جاودان می‌بینم، شاید مروری بر زندگی این بزرگان  کم نظیر مسئولان ما را بیدار کند که وظیفه فقط پیام تسلیت نیست، هنرمند و اهل قلم مانند هر انسان دیگری نیازمند رفاه اولیه است، اما در این سرزمین تفاوت حتی در بین این قشر که خود زبان و فریاد ملت هستند به حدی است که سهم و مقرری شخصیتی چون محبت، تنها پیام‌های تسلیت می‌شود؟!

با این ابیات استاد یدالله بهزاد _ که به هفدهمین سالگرد درگذشت او نزدیک می‌شویم _ در غزلی که به فارسی کرمانشاهی برای استاد جواد محبت سروده به پایان می‌برم و شادی روح‌شان را از خداوند خواهانم:

هرچن دل تو، ئه من و ما سیره آجواد
کی یاد تو، ئه خاطر ما میره آجواد
روباس روزگار دغل باز و ناقلا
هر چن که در شکستن ما شیره آجواد
با لا دسان همه به خر آرزو سوار
بیچاره او کسی ، که دس زیره آجواد
ته نا نه تو که بلبل باغ  محبتی
زاغم دلش ئه مثل منی سیره آجواد
(بهزاد) از آجواد نداریم عزیزتر
ته ویلمان اگه چه نمی‌گیره آجواد
  • بازديدها: 65
  • 0

زادروز سلطان كلام و كتابت

امروز ٢٦م فروردين زاد روز يكی از ماندگارترين و پركارترين چهرەهای فرهنگی و علمی ايران و كوردستان يعنی استاد دكتر محمدعلی سلطانی میباشد.

نخستين بار استشمام رايحه حديقه سلطانی اش كه گلستانی روحبخش و از آثار چند نسل از اديبان بزرگ كورد است مرا مجذوب وی نمود. او دايرەالمعارف بزرگ ايلات و طوايف كرماشان را نوشت تا همه بدانند كرماشان سرزمين تنوع و همزيستي است و ايلات كورد اين خطه ريشه و تبار و خاستگاهشان كجاست؟ کاري سترگ كه در طليعه آن، شادروان دكتر نوائی بر اصالت و ارزشمندی آن سكه زد.

كرماشان پژوهان بی تأمل در اين اثر و ديگر تٲليفات وی ره باديه خواهند پيمود و به مقصود نخواهند رسيد. از تصحيح و انتشار ديوان نابغه دوران، شامی كرماشانی(پريشان) كه داستان حياتش حديثی است پر زآب چشم تا تاريخ احزاب سياسی در كرماشان و نيز قيام علويان زاگرس و ديگر اثار فاخر اين مرد نيك انديش و نادره دوران هركدام به نوبه خود مؤسسە علمي براي كد گذاری مسير غبارآلود گذشته ما و پرتو دانش افكندن برگوشەای از تاريك خانه تاريخ و ادب كوردها و بالاخص سامانه غنی و ارزشمند ادب گوران است كه بيت الغزل تاريخ ادبيات ما كوردهاست.

دوستدارانش از سر لطف او را پدر تاريخ كرمانشاهان ناميدەاند، مشاهبت سازی همدلانەای با آنچه علاقمندان به تاريخ به هرودوت يونانی لقب دادەاند. اين عنوان اما نمي تواند ترجمان همه خدمات و شايستگي هاي وی باشد، زيرا ایشان علاوه بر تاريخ نگاری، در روايت ادبيات و باورهای دينی و آئينی ما هم يكی از فحول و پيشگامان كم نظير است.

كمتر كسي چون این اندیشمند، آيين ياری را تحليل و تبيين نموده و رقص قلمش در تبیين تاريخ طريقت و تكيه طالباني هم سماعی روحی و جان فزاست.

شركت در دهها همايش و كنفرانس فرهنگی، ادبی و علمي و دريافت چندين نشان علمی و پژوهشی و نگارش دهها مقاله علمي و صدها يادداشت فاخر و آموزنده در مطبوعات و مجلات نيز بخش ديگري از كارنامه ماندگار اين سلطان كلام و كتابت كردها و كرماشان است.

هوشمندی و ذهن دقيقش در كنار اقبال بلند وی برای بهره مندی از محضر بزرگانی همچون استادان فقيد شادروان: سيد طاهر هاشمی(اعلي الله مقامه) و نيز استاد شيخ الاسلام كوردستانی و دكتر صميمی در مراحل بعدی راه بر جوشش سرچشمه های دانايی و خردمندی در وجود او هموار نموده و موجب شده تا پس از سالها طلب علم و جستجوی نور دانش و آگاهي سرانجام با تحمل مدتها رياضت علمي و اعتكاف معنوی و فرهنگی در كتابخانه غنی و كم نظيرش خود به كان غني والهام بخشی برای تشنگان و طالبان علم و معرفت و الگويی عينی از خردمندی و خستگی ناپذيزی برای طلاب و دانشجويانی چون حقير گردد.

همه آثار و نوشتەهای استاد سلطانی به لحاظ محتوايی و پايبندی به متودلوژی در تحقيق در يك سطح نيستند و بر بعضي از آثار و ديدگاههای وی مي توان نقد داشت، اما اين حقيقت از عظمت رنج های وي برای توسعه و غنای فرهنگ سرزمين مادری اش نمي كاهد، بگونەايكه نمي توان در مقابل خدمات ماندگارش كلاه از سر برنداشت و سر خم نكرد.

حدود ٢٠سال از نخستين باری كه محضر ايشان را درك نمودەام می گذرد.در اين دو دهه بخت يار بوده و در چندين سفر علمي و كنگره ملی و بين المللي در داخل و خارج از كشور با ايشان همسفر شده و در تمام اين همراهی ها و نشست ها همواره از انبان پرمحتوی دانش ، خوان گسترده معرفت و دانايي الهام بخش ايشان بهره ها گرفته و در سفر و حذر برايم اموزگاری عالم و فاضل، ناصحی مشفق و الگويی الهام بخش بوده است.

حضور در کنگره بين المللي قطب طريقت و شيخ معرفت حضرت مولانا خالد شهرزوری در واپسين روزهای سال سخت و تلخ گذشته آخرين سفری بود كه يكماه قبل از زادروز ايشان صورت گرفت كه سخنرانی و خطابه غنی، دقيق، پرمحتوی و جذاب ايشان در باب اشعار مولانا و تاريخ طريقت نقشبنديه (خالديه) به حق حسن ختام اين گنگره عظيم بوده و حاضران و ناظران را به تحسين و تعجب واداشت.

حافظه كم نظير، دانش ادبی، انباشت اعجاب انگيز، سلوك، مهربانی و ادب الهام بخش، تيزبينی، نكته سنجی و آداب داني، هنر گوش دادن و گفتگوی خردمحور در كنار تواضع علمي توأم با شوخ طبعی و لطيفه گويی های مفرح و نقل خاطرات و بيان ديدگاهها در لفافه طنزهای مال و نغز، همكلامی و همسفری با ايشان را به نعمتی بزرگ و فرصتی مغتنم برای همراهان و دوستانی مبدل مي كند کە بخواهند لوح جان خود را از ملال روزگار بشويند و در بهشت گفتگو و حوار از جهان برزخی ما پناه بگيرند.

در ٦٦مین بهار عمر اين نويسنده و محقق پركار و خستگي ناپذير، زادروزش را گرامي مي داريم و آرزومنديم كه سالهای سال وجود ارزشمند ايشان در نهايت سلامت و صحت، روشنی بخش محفل اهل علم و فضل و الهام بخش جويندگان آگاهی، محققان و دانش پژوهان ديارمان باد.
   ايـدون بـاد و زاد روزش خـجسته و فرجــام ش نيك تـر.


  • بازديدها: 71
  • 0

پیام تسلیت دکتر محمدعلی سلطانی به مناسبت درگذشت مدیر کتابفروشی نیما

سخنی با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در فقدان استاد محمد شکری / دکتر محمدعلی سلطانی
سرویس کرمانشاه _ دکتر محمدعلی سلطانی نویسنده و پژوهشگر برجسته کشور به مناسبت درگذشت استاد محمد شکری نویسنده و شاعر نام آشنای دیار کرمانشاه، در نامه ای خطاب به وزیر فرهنگ و ارشاد به طرح گلایه ها و مطالبات اهل فرهنگ پرداخته است که در ادامه می خوانید:

خبرگزاری کردپرس _ جناب وزیر، باسلام در آغاز کار دولت آقای رئیسی، از سوی یکی از معاونین وزارت برای انجام دیداری تماس گرفته شد؛ در پاسخ همان سخن همیشگی در جواب این دعوتها را گفتم که؛ خاک بیخته و غربال آویخته ام و با هیچ سفیر و وزیر و والی و وکیلی کار ندارم.
هرچندگاه به وظیفه فرهنگی فریاد خواهان نعره حق جوی برای نگاهی‌ به کرمانشاهان برمی آورم تاکنون نیز دم گرم ما در سینه سنگ مسئولان نگرفته و به جایی نرسیده است.-از دیگر سوی خوشنود بودم که گروهی آمده‌اند در گام نخست دغدغه دانستن کاستی ها و رفع موانع فرهنگ و هنر دارند. بهر روی انکار این قلم اصرار میزبان به خاطر قریب نیم قرن صرف بهترین ایام عمر برای شناسایی و شناساندن همه جانبه کرمانشاهان و صدور شناسنامه ای معتبر و علمی برای آن سامان و عشق به زادگاه پذیرفتم - در ملاقاتی بی تکلف با روشنی به کالبد شکافی ناکامی های فرهنگی و هنری آن سامان پرداخته شد، میزبان آگاه از فضای فرهنگی و سیاسی و اداری کرمانشاه مطلع بود.
برای پختگی و پذیرش واقعیات و طرح مباحث از سوی وی مسرور بودم و با نگاهی به مصاحبه چندین صفحه ای این قلم درباره ناگفته های کرمانشاه چاپ نشریه شهرمن که در خبرگزاری کردپرس نیز در چهار قسمت منتشر شده است و اشاره به مدیرکل جوان تازه منصوب شده استان از سوی معاونت مزبور دیدار به پایان آمد. متعاقبا مدیر کل مزبور در تماس های ممتد در تلاش بهجویی ها بود که بجایی نرسید و با تعویض استانداران کرمانشاه بطور سریالی فرهنگ استان به کما رفت و آخرین ضربه به فرهنگ و ارشاد مدتی قبل با انتصاب همین مدیرکل جوان به معاونت استاندار بود، مصداق بارز ( یک لا نرسید، دو لا سراسر ...) شد. ایشان در مدیریت ارشاد امکان خدمتی نیافت امید در مقامات بالاتر توفیق خدمت بیابد، هرچند هنوز هم مدیر ارشاد است!! و هم معاون والی. البته شیوه چند شغلی از میراث اجرایی و اداری دوران قاجار و بعداز آن است و ... . بگذریم که اینجا باز به فرهنگ و هنر کرمانشاه جفا شد _ در حوزه فرهنگ و هنر نه تنها اتفاق خاصی  نیفتاد و علت هم داشت که جای توضیح آن نیست، سال و حال نیز بر وفق مراد و مرام فرهنگ و هنر کرمانشاه نبود و غروب یکی پس از دیگری ستارگان فرهنگ و هنر کرمانشاه شهر را از جلوه فرهنگی انداخت و سوگواری سیمای اهالی قلم را بیش از پیش غمگین ساخت.
از ابتدای سال تاکنون تعدادی از خادمان فرهنگ و هنر و ادب پس از عمری زندگی عزتمند سر به تیره تراب کشیدند و به درستی هیچیک به حقوق واقعی خود نرسیدند از استاد جواد محبت که شرح آنرا در رسانه ها نوشتم و منتشر شد تا مورد اخیر که فقدان اسفناک استاد محمد شکری بود، نویسنده ای توانا و بزرگوار، شاعری خوش قریحه و نیک گفتار، دبیر و مدرسی درست کردار که قریب شصت سال به زبان و ادبیات و فرهنگ و هنر استان و ایران خدمت کرد و اهل هیچ چپ و راست و بالا و پایینی نبود. درست می اندیشید و حتی الامکان درست می گفت و می نوشت، در سنی قریب هشتاد سال با جهان وداع کرد. به هنگام دفن مانند همیشه از مسئولان فرهنگی استان خبری نبوده‌ است، نه حضوری ، نه تسلیتی، نه همراهی و همدلی و ... ضمنا از اجازه دفن در قطعه هنرمندان باغ فردوس کرمانشاه مسامحه می فرمایند و پس از جریحه دار کردن احساسات بازماندگان فقید سعید و شئونات فرهنگی استان با وساطت یکی دو تن از حاضران و تماس هایی با اداره کل مجوز صادر می شود که خانواده محترم حاضر به پذیرش ثانویه نمی شوند و در مزارستان عمومی دفن می شود.
سخن اینجاست که، دلیل تسامح اولیه در صدور مجوز دفن چه بوده است؟ اگر مجاز بود چرا مجوز صادر نشد؟ اگر مجاز نبود چرا مجوز ثانوی را صادر کردند؟ در کدامیک از استان های همجوار تاکنون مسئله ای از این دست پیش آمده است؟ در کجای دنیا به خادمان زبان و ادبیات و فرهنگ ملی چنین به چشم نازل می نگرند؟
وظیفه قانونی، عرفی، شرعی، اجتماعی و اداری مسئولان فرهنگی استان‌ها رسیدگی به امورات اهالی قلم و رسانه، حضور در مراسم تشییع، تدفین، ترحیم و احیانا یادمان و گرامیداشت آنهاست، اگر اهالی قلم و فرهنگ و رسانه نباشند؛ وزارت فرهنگ و ارشاد مفهوم خارجی نخواهد داشت، مسئولان محترم بر سر سفره اهل قلم و هنر نشسته اند، از حاصل اندیشه و استعداد و تولید فکری و خلاقیت هنری آنها تغذیه می کنند، بودجه وزارت و ادارات کل استان‌ها به خاطر بهره‌برداری از تراوش فکری و قلمی و آفرینش های هنری این جمعیت پراکنده و درمانده و مستأصل اختصاص می یابد، سزاوار نیست مسئولان فرهنگی که باید کار گزار این خادمان ارکان ملیت و هویت فرهنگی هستند داروغه و ممیز و ممتحن این پیامبران سخن و معلمان جامعه باشند. این بردگان آزاده ولی نعمت مسئولان فرهنگ و ارشاد هستند- استاد محمد شکری در حیات حق او ادا نشد، در ممات نیز خاکی که به درستی مأوای او و برای او بود، دریغ گردید.
محمد شکری به اندازه آثار نداشته ی تمامی کسانی که در جلسات کذایی برای اهل قلم تصمیم می گیرند، صاحب آثار و مآثر است، چرا باید در بحرانی ترین اوضاع روحی و عاطفی بازماندگان و نزدیکان یعنی کوچ ابدی یک خدمتگزار فرهنگی چنین  رفتاری نا عادلانه صورت گیرد، این شرط انصاف و شیوه حمایت از زبان، ادبیات و فرهنگ کشور نیست.
جناب وزیر، زمان برای خدمت تنگ است، در یک کلام فرهنگ در استان کرمانشاه زیر صفر است، نگاهی به کارنامه فرهنگ در مرکز استان بیندازید وضعیت شهرستان های مظلوم این استان برایتان آشکار می شود، عارفی گفت: (جمع هستی را بزن بر نیستی _ از حسابت تا خبردارت کنم) در استانی که ایام فراغت جوانان برای مسئولان عنوانی غریب و غیرضروری است و برای زنان که خواهران و مادران و دختران جامعه هستند، جایگاهی تعریف نشده و هنوز در نگاه به حوزه زنان چند قدم بیشتر از عصر پیشامدرن فاصله نگرفته است، در شهر یک میلیونی که تنها پنج فرهنگسرا وجود دارد؛ یعنی برای هر دویست هزار نفر یک فرهنگسرای چند منظوره ‌برپاست و از هزار مسجد در سطح استان هشتاد درصد آن نیمه تعطیل است و ..‌. معلوم است که بر فرهنگ و هنر چه می گذرد. جناب وزیر؛ اگر می توانید به فرهنگ و ارشاد کرمانشاه یعنی آنچه که در حوزه اختیارات شماست نه آنچه که به عنوان نفثه المصدور در عرصه فرهنگ اشاره شد، سرو سامانی بدهید شما فرزند زاگرس هستید، انجام این مهم برای شما، شاید نسبت به سایر نقاط کشور اولویت بیشتری دارد -
در پایان برای خادمان فرهنگ و هنر و ادب استان که در ایام اخیر پس از عمری خدمت صادقانه و عزتمند سر به تیره تراب کشیدند، شادی و آرامش روح آرزو دارم و در ماتم فقدان آنان با بازماندگان و خانواده های فرهیختگان فقید محمد شکری _ منوچهر ناصحی _ علی اصغر جمشیدی ، خود را شریک می دانم و کوچ ابدی آنها را به جامعه فرهنگی  استان تسلیت می گویم.
(همه سر بسر مرگ را زاده ایم ) _
(برینیم و گردن ورا داده ایم )

  • بازديدها: 65
  • 0

خورشید بی غروب / دکتر محمدعلی سلطانی

سرویس کرمانشاه _ دکتر محمدعلی سلطانی نویسنده و پژوهشگر برجسته کشور به مناسبت درگذشت دکتر محمدعلی میرزایی، پیرامون جایگاه علمی و فعالیت ها و خدمات گسترده فرهنگی و اجتماعی این چهره ماندگار و دلسوز کرمانشاهی مطلبی به نگارش درآورده که در ادامه می خوانید:
خبرگزاری کردپرس _ کرمانشاه از کرمان رفت. شادروان دکتر محمد علی میرزایی، بزرگی از تبار نیکان روزگار و از مفاخر و بزرگان علمی و فرهنگی و ملی و میهنی در روز  سیزدهم خردادماه ۱۴۰۲ به جرگه نیکو کاران در فردوس اعلا پیوست،
استادی که در هرگام از زندگانی جز برای تعالی انسان و انسانیت اندیشه دیگر نداشت یار وفادار و همکار بی همال شادروان مهندس افضلی پور از سرآمدان حسن عمل و بانی دانشگاه کرمان ( شهید با هنر )، مردانی که نمونه آنان در جامعه بحران زده امروز کم و کمتر شده است. فرهیختگانی که انسان را برای آنکه آفریده خداوند است، ارج می نهادند و برای خدمت به باغ الهی شب از روز نمی شناختند، باغبانان تربیت و توسعه و بهره وری و بهره مندی که هرچه کاشتند و از جان و مال مایه گذاشتند، ذخیره هردو جهانی شد، به دور از ریا و تزویر و تعدی و تبلیغ و اجیر رسانه چی ها ی نوپا و... .
کوچ این جهانی شادروان دکتر محمد علی میرزایی باید جز تیتر اول نشریات طراز اول کشوری و فرامرزی اعلام و اظهار می شد، در هنگامی که در داخل و خارج جز تخریب و تحمیق و تعطیل و طرح و حیف برای این سرزمین نوایی ساری و جاری نیست، حتی رسانه‌های محلی نیز به این فقدان و کسوف علمی و فرهنگی اشاره ای نکردند؟!!
دکتر محمد علی میرزایی در ۱۳۱۲ شمسی در قصرشیرین از توابع کرمانشاه در خانواده ای ارجمند متولد شد، تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در قصرشیرین و کرمانشاه به انجام رسانید. وی پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۳۰ شمسی مدتی در کرمانشاه به سمت آموزگار در دبستان های آن شهر خدمت کرد، در سال ۱۳۳۳ در رشته داروسازی دانشگاه تبریز پذیرفته شد، در سال ۱۳۳۸ به اخذ درجه دکتری با احراز رتبه اول نائل شد و با بورس تحصیلی رتبه برتر برای ادامه در رشته میکروبیولوژی و بیوشیمی در کالج سلطنتی لندن به انگلستان رفت.
وی پس از موفقیت و فراغت از تحصیل در رشته های مذکور دو سال به عنوان دانشجوی پسادکتری و استاد در دانشگاه ساری انگلستان به تحقیق و تدریس پرداخت، در سال ۱۳۴۶ به ایران بازگشت و  بعنوان عضو هیئت علمی در دانشگاه های مختلف از جمله؛ دانشگاه شیراز، دانشگاه شهید بهشتی (ملی سابق)، و سپس در سمت ریاست دانشکده علوم دانشگاه فردوسی مشهد به تدریس و تحقیق پرداخت.
 در سال ۱۳۵۲ به پیشنهاد شادروان مهندس افضلی پور بانی و طراح و موجد دانشگاه کرمان (شهید باهنر) و موافقت وزارت علوم بعنوان نخستین ریاست دانشگاه کرمان منصوب شد که تا سال ۱۳۵۸ جز دوره ای سه ماهه در این سمت باقی بود و آنچه در توان داشت در یاری و همکاری و همفکری بانی دانشگاه قصور نورزید.
آنچه شادروان دکتر محمدعلی میرزایی را فراتر از حوزه دانش و بینش شاخص و جاودانه می سازد بعد خدمات ملی و میهنی این بزرگ است، زیرا در حوزه علوم پایه و پزشکی که دانشی جهانی است و مختص جغرافیای ویژه ای نیست صنادید معتبر و نامبردار کم نیستند و به سبب جهان شمولی دانش و داشته تخصصی در شرح احوال برگزیدگان میهنی و منطقه ای جغرافیای خاصی ثبت و ضبط نمی شوند و از سوی خبرگان و پیشکسوتان حوزه تاریخ و دانشنامه نگاری محلی و آشنایان به جایگاه علوم درج یاد و نام آنان مرسوم نیست. اما دکتر محمدعلی میرزایی علاوه بر اینکه در تخصص علمی خود چهره ای جهانی محسوب می شد، در زمینه خدمات اجتماعی و زیربنایی و عمران و توسعه مراکز دانشگاهی به ویژه دانشگاه کرمان و اهدای املاک و ساختمان و زمین شخصی به دانشگاه مزبور و یاریگری به بقای جایزه علمی و فرهنگی افضلی پور و جایزه های همسو و بنیاد عام المنفعه خیرین دانشگاه شهید باهنر کرمان و یاریگری در احداث بیمارستان و مدرسه و خانه های مسکونی برای جوانان در شهر زادگاهش قصر شیرین و ایجاد اشتغال و ... برای آنان از موثرین در مسائل ملی و آبادانی و توسعه و پیشرفت این سرزمین بود و چهره ای ماندگار از خویش در خاطره جمعی و تاریخ معاصر بر جای گذاشت.
پرواز ملکوتی این بزرگ را به خانواده و بازماندگان مکرم ایشان، مردم محترم و قدردان قصرشیرین و سراسر زاگرس نشینان به کرمانشاه سوگوار و اهالی شریف و غیور و شرافتمند کرمان و تمامی دانشگاهیان آن سامان و سایر نقاط کشور و شاگردان فرهیخته آن بزرگ استاد تسلیت می گویم، امید دارم زندگی علمی و اجتماعی و میهنی شادروان استاد دکتر محمدعلی میرزایی سرمشق حال و آینده دانشگاهیان و پزشکان ما گردد. ان شاالله _ یادش گرامی و روحش شاد .


  • بازديدها: 67
  • 0

سخنی با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در فقدان استاد محمد شکری / دکتر محمدعلی سلطانی

سرویس کرمانشاه _ دکتر محمدعلی سلطانی نویسنده و پژوهشگر برجسته کشور به مناسبت درگذشت استاد محمد شکری نویسنده و شاعر نام آشنای دیار کرمانشاه، در نامه ای خطاب به وزیر فرهنگ و ارشاد به طرح گلایه ها و مطالبات اهل فرهنگ پرداخته است که در ادامه می خوانید:

خبرگزاری کردپرس _ جناب وزیر، باسلام در آغاز کار دولت آقای رئیسی، از سوی یکی از معاونین وزارت برای انجام دیداری تماس گرفته شد؛ در پاسخ همان سخن همیشگی در جواب این دعوتها را گفتم که؛ خاک بیخته و غربال آویخته ام و با هیچ سفیر و وزیر و والی و وکیلی کار ندارم.
هرچندگاه به وظیفه فرهنگی فریاد خواهان نعره حق جوی برای نگاهی‌ به کرمانشاهان برمی آورم تاکنون نیز دم گرم ما در سینه سنگ مسئولان نگرفته و به جایی نرسیده است.-از دیگر سوی خوشنود بودم که گروهی آمده‌اند در گام نخست دغدغه دانستن کاستی ها و رفع موانع فرهنگ و هنر دارند. بهر روی انکار این قلم اصرار میزبان به خاطر قریب نیم قرن صرف بهترین ایام عمر برای شناسایی و شناساندن همه جانبه کرمانشاهان و صدور شناسنامه ای معتبر و علمی برای آن سامان و عشق به زادگاه پذیرفتم - در ملاقاتی بی تکلف با روشنی به کالبد شکافی ناکامی های فرهنگی و هنری آن سامان پرداخته شد، میزبان آگاه از فضای فرهنگی و سیاسی و اداری کرمانشاه مطلع بود.
برای پختگی و پذیرش واقعیات و طرح مباحث از سوی وی مسرور بودم و با نگاهی به مصاحبه چندین صفحه ای این قلم درباره ناگفته های کرمانشاه چاپ نشریه شهرمن که در خبرگزاری کردپرس نیز در چهار قسمت منتشر شده است و اشاره به مدیرکل جوان تازه منصوب شده استان از سوی معاونت مزبور دیدار به پایان آمد. متعاقبا مدیر کل مزبور در تماس های ممتد در تلاش بهجویی ها بود که بجایی نرسید و با تعویض استانداران کرمانشاه بطور سریالی فرهنگ استان به کما رفت و آخرین ضربه به فرهنگ و ارشاد مدتی قبل با انتصاب همین مدیرکل جوان به معاونت استاندار بود، مصداق بارز ( یک لا نرسید، دو لا سراسر ...) شد. ایشان در مدیریت ارشاد امکان خدمتی نیافت امید در مقامات بالاتر توفیق خدمت بیابد، هرچند هنوز هم مدیر ارشاد است!! و هم معاون والی. البته شیوه چند شغلی از میراث اجرایی و اداری دوران قاجار و بعداز آن است و ... . بگذریم که اینجا باز به فرهنگ و هنر کرمانشاه جفا شد _ در حوزه فرهنگ و هنر نه تنها اتفاق خاصی  نیفتاد و علت هم داشت که جای توضیح آن نیست، سال و حال نیز بر وفق مراد و مرام فرهنگ و هنر کرمانشاه نبود و غروب یکی پس از دیگری ستارگان فرهنگ و هنر کرمانشاه شهر را از جلوه فرهنگی انداخت و سوگواری سیمای اهالی قلم را بیش از پیش غمگین ساخت.
از ابتدای سال تاکنون تعدادی از خادمان فرهنگ و هنر و ادب پس از عمری زندگی عزتمند سر به تیره تراب کشیدند و به درستی هیچیک به حقوق واقعی خود نرسیدند از استاد جواد محبت که شرح آنرا در رسانه ها نوشتم و منتشر شد تا مورد اخیر که فقدان اسفناک استاد محمد شکری بود، نویسنده ای توانا و بزرگوار، شاعری خوش قریحه و نیک گفتار، دبیر و مدرسی درست کردار که قریب شصت سال به زبان و ادبیات و فرهنگ و هنر استان و ایران خدمت کرد و اهل هیچ چپ و راست و بالا و پایینی نبود. درست می اندیشید و حتی الامکان درست می گفت و می نوشت، در سنی قریب هشتاد سال با جهان وداع کرد. به هنگام دفن مانند همیشه از مسئولان فرهنگی استان خبری نبوده‌ است، نه حضوری ، نه تسلیتی، نه همراهی و همدلی و ... ضمنا از اجازه دفن در قطعه هنرمندان باغ فردوس کرمانشاه مسامحه می فرمایند و پس از جریحه دار کردن احساسات بازماندگان فقید سعید و شئونات فرهنگی استان با وساطت یکی دو تن از حاضران و تماس هایی با اداره کل مجوز صادر می شود که خانواده محترم حاضر به پذیرش ثانویه نمی شوند و در مزارستان عمومی دفن می شود.
سخن اینجاست که، دلیل تسامح اولیه در صدور مجوز دفن چه بوده است؟ اگر مجاز بود چرا مجوز صادر نشد؟ اگر مجاز نبود چرا مجوز ثانوی را صادر کردند؟ در کدامیک از استان های همجوار تاکنون مسئله ای از این دست پیش آمده است؟ در کجای دنیا به خادمان زبان و ادبیات و فرهنگ ملی چنین به چشم نازل می نگرند؟
وظیفه قانونی، عرفی، شرعی، اجتماعی و اداری مسئولان فرهنگی استان‌ها رسیدگی به امورات اهالی قلم و رسانه، حضور در مراسم تشییع، تدفین، ترحیم و احیانا یادمان و گرامیداشت آنهاست، اگر اهالی قلم و فرهنگ و رسانه نباشند؛ وزارت فرهنگ و ارشاد مفهوم خارجی نخواهد داشت، مسئولان محترم بر سر سفره اهل قلم و هنر نشسته اند، از حاصل اندیشه و استعداد و تولید فکری و خلاقیت هنری آنها تغذیه می کنند، بودجه وزارت و ادارات کل استان‌ها به خاطر بهره‌برداری از تراوش فکری و قلمی و آفرینش های هنری این جمعیت پراکنده و درمانده و مستأصل اختصاص می یابد، سزاوار نیست مسئولان فرهنگی که باید کار گزار این خادمان ارکان ملیت و هویت فرهنگی هستند داروغه و ممیز و ممتحن این پیامبران سخن و معلمان جامعه باشند. این بردگان آزاده ولی نعمت مسئولان فرهنگ و ارشاد هستند- استاد محمد شکری در حیات حق او ادا نشد، در ممات نیز خاکی که به درستی مأوای او و برای او بود، دریغ گردید.
محمد شکری به اندازه آثار نداشته ی تمامی کسانی که در جلسات کذایی برای اهل قلم تصمیم می گیرند، صاحب آثار و مآثر است، چرا باید در بحرانی ترین اوضاع روحی و عاطفی بازماندگان و نزدیکان یعنی کوچ ابدی یک خدمتگزار فرهنگی چنین  رفتاری نا عادلانه صورت گیرد، این شرط انصاف و شیوه حمایت از زبان، ادبیات و فرهنگ کشور نیست.
جناب وزیر، زمان برای خدمت تنگ است، در یک کلام فرهنگ در استان کرمانشاه زیر صفر است، نگاهی به کارنامه فرهنگ در مرکز استان بیندازید وضعیت شهرستان های مظلوم این استان برایتان آشکار می شود، عارفی گفت: (جمع هستی را بزن بر نیستی _ از حسابت تا خبردارت کنم) در استانی که ایام فراغت جوانان برای مسئولان عنوانی غریب و غیرضروری است و برای زنان که خواهران و مادران و دختران جامعه هستند، جایگاهی تعریف نشده و هنوز در نگاه به حوزه زنان چند قدم بیشتر از عصر پیشامدرن فاصله نگرفته است، در شهر یک میلیونی که تنها پنج فرهنگسرا وجود دارد؛ یعنی برای هر دویست هزار نفر یک فرهنگسرای چند منظوره ‌برپاست و از هزار مسجد در سطح استان هشتاد درصد آن نیمه تعطیل است و ..‌. معلوم است که بر فرهنگ و هنر چه می گذرد. جناب وزیر؛ اگر می توانید به فرهنگ و ارشاد کرمانشاه یعنی آنچه که در حوزه اختیارات شماست نه آنچه که به عنوان نفثه المصدور در عرصه فرهنگ اشاره شد، سرو سامانی بدهید شما فرزند زاگرس هستید، انجام این مهم برای شما، شاید نسبت به سایر نقاط کشور اولویت بیشتری دارد -
در پایان برای خادمان فرهنگ و هنر و ادب استان که در ایام اخیر پس از عمری خدمت صادقانه و عزتمند سر به تیره تراب کشیدند، شادی و آرامش روح آرزو دارم و در ماتم فقدان آنان با بازماندگان و خانواده های فرهیختگان فقید محمد شکری _ منوچهر ناصحی _ علی اصغر جمشیدی ، خود را شریک می دانم و کوچ ابدی آنها را به جامعه فرهنگی  استان تسلیت می گویم.
(همه سر بسر مرگ را زاده ایم ) _
(برینیم و گردن ورا داده ایم )

  • بازديدها: 59
  • 0

سخنان دکتر محمدعلی سلطانی کردپژوه، عضو اصلی شورای راهبردی پایگاه میراث جهانی هورامان، در برنامه زنده "نوروزگاه"، پیرامون جایگاه و پیشینه منطقه هورامان، ۱۰ فروردین ۱۴۰۱



سخنان دکتر محمدعلی سلطانی کردپژوه، عضو اصلی شورای راهبردی پایگاه میراث جهانی هورامان، در برنامه زنده "نوروزگاه"، پیرامون جایگاه و پیشینه منطقه هورامان، ۱۰ فروردین ۱۴۰۱
  • بازديدها: 82
  • 0

سخنرانی دکتر محمدعلی سلطانی در نشست تخصصی عرفان و تصوف

  • بازديدها: 62
  • 0

سالروز میلادت مبارک پدر تاریخ کرمانشاه

  • بازديدها: 64
  • 0

بەرنامەو یەک شەمەو ٠٧-٠٨-٢٠٢٢ ڕۆجیار-ی هەمامەو بین دەوڵەتی هۆرامانی جەزانشتگاو ڕازی کرماشانی. ڕۆجیار جە ستێرک تی-وی.

بەرنامەو  یەک شەمەو ٠٧-٠٨-٢٠٢٢ ڕۆجیار-ی هەمامەو بین دەوڵەتی هۆرامانی جەزانشتگاو ڕازی کرماشانی. ڕۆجیار جە ستێرک تی-وی. 
Hemamew bîn dewlletî Horamanî ce zaniştgaw Razî Kirmaşanî Barnamew Yekşeme 07-08-2022 Rocyar-i
 . Rocyar Ewropay  ce Stêrk tv