• بازديدها: 607

بارزانی ها - بخش سوم

اوضاع عراق همچنان در حال دگرگونی بود، در هفدهم ژوئیه 1968=27 تیر ماه 1347 عبدالرحمن عارف برکنار شد و ژنرال احمد حسن البکر از سران حزب بعث اشتراکی در کودتایی سفید به ریاست جمهوری عراق رسید، و پس از قریب دو هفته در سی‌ام ژوئیه تمام امورات در حیطة نفوذ و تسلط حزب بعث قرار گرفت.
بعثی‌ها که با شورشیان کرد سابقه دیرینه داشته بر تمامی معاهدات و نشست گفتگوها خط بطلان کشیدند، بند و بست‌های سیاسی بعثی‌ها با شوروی موجب گردید شاه ایران که نماینده و مدافع حقوق همه‌جانبة امریکا و هم‌پیمانان اسرائیل بود، با یک تیر چند نشانه را هدف قرار دهد و به خواستة دیرینة خود که استفاده ابزاری از بارزانی‌ها بود برسد و در باغ سبز را به روی شورشیان کرد عراق بگشاید، ملامصطفی در مثلث مسکو، بغداد، سوریه مجبور به پذیرش استمالت و امدادهای حکومت تهران گردید و در جنگ ناخواسته‌ای که بیش از چهارده ماه به‌طول انجامید و همانند دفعات پیشین به سود پیش‌مرگان کرد اتمام یافت، بعثی‌ها نیز چون پیشینیان خود به تقاضای آتش‌بس و مذاکره تن در دادند، بارزانی‌ها از حمایت مقدماتی دولت تهران سود جستند، در یازدهم ماه مارس 1970=21 اسفند 1349 ملامصطفی بارزانی و صدام حسین ـ در یک بررسی کارشناسی سه‌ماهه شرکت جستند و سپس معاهده‌ای در پانزده ماده به امضاء طرفین حکومت بغداد رسید که تمامی خواسته کردهای شورشی به رهبری بارزانی‌ها را دربرمی‌گرفت و حکومت بغداد چهار سال را تا تصویب نهایی و درج قرارداد در متن قانون اساسی عراق به‌منظور فرصت برای اثبات حسن‌نیت و عمران و آبادی و تعمیر خرابه‌ها و بازسازی مناطق جنگی کردستان عراق تعیین نمود.
بدین وسیله تا اوایل بهار 1974 = 1353 مسائل کردستان عراق و تحرکات بارزانی‌ها سر در سکوتی مبهم داشت، مدت فرصت چهار ساله سپری شده بود و حکومت بعث از هر لحاظ خود را برای یکسره نمودن کار شورشیان مبهوت آماده ساخته؛ تدارکات و تسلیحات و تجدید قوای نظامی زمینی و هوایی را در سایة پشتیبانی مؤثر روسیه شوروی تهیه دیده و در پی برانگیختن نایره جنگ بود، پس از تماس‌هایی شتاب‌زده، و جلساتی فرمایشی در مسأله تقسیمات کشوری، شهرهای کرکوک، خانقین، سنجار، ناحیة شیخان و نواحی دیگری از کردستان را از مناطق کردنشین مجزا نموده و جدا ساخت و اعلام نمود که این شهرها شامل مواد معاهدة یازدهم مارس 1970 نمی‌شوند، این اقدام مورد اعتراض بارزانی‌ها و ملامصطفی قرار گرفت و در نتیجه کردستان مجدداً هدف آتش توپخانه و تجاوز نیروهای زرهی و بمباران‌های هوایی قرار گرفت.
عراق هم‌پیمان توانمند شوروی و پایگاه تبلیغاتی آن ابرقدرت در خاورمیانه و شاه ایران هم‌پیمان امریکا و پایگاه تسلیحاتی و تبلیغاتی او در همسایگی عراق در جهت دفاع از منافع اربابان خود کردستان را قلمرو زورمداری و آزمایش توانمندی‌های خود قرار دادند، در این اثناء ایران مرزهای غربی خود را بر روی جنگجویان کرد گشود، و به صلیب سرخ جهانی و سایر سازمان‌های بین‌المللی اعلام کرد در کنار کمک‌های انسان‌دوستانة دولت ایران به مردم کرد عراق، هرگونه کمک پوششی، خوراکی، دارویی و ... برای آنها از طریق ایران انجام خواهد شد و از سوی دیگر چون کردها هنوز مسلح به تسلیحات ابتدایی و نیمه خودکار بودند، ارتش ایران برای آزمایش تسلیحات امریکایی جدید و اطمینان از بکارگیری آنها در موارد لزوم، تمامی امکانات نظامی و تدارکاتی بارزانی‌ها را تأمین و ارتش ایران در واقع طراح اصلی جنگ شد و در فضایی ژرف‌تر جنگ قدرت‌ها در خاورمیانه به نیابت توسط کردهای بارزانی، از یک سو به وساطت شاه و پشتیبانی امریکا و از سوی دیگر شوروی به وساطت دولت بعث شعله‌ور گردید.
کردهای بارزانی در این مرحله به سبب برخورداری از امکانات تبلیغاتی دولت ایران و امریکا و سلاح‌های پیشرفته و امکانات مخابره اخبار طیف وسیعی از گستره جغرافیایی کردستان و اخبار سراسری جهان را به خود اختصاص دادند و با توجه به روحیة جنگجویان کرد و پشتیبانی‌های همه جانبة ایران و امریکا چند قدمی تا مرز سلطه و پیروزی نهایی باقی نمانده بود که، (خدنگ مارکش با مارشد جفت) و در سفر الجزایر به میانجی‌گری بومدین، صدام حسین و شاه ایران وصلت کردند و جنگجویان کرد وجه‌المصالحه قرار گرفتند و پس از مغازله‌های سیاسی در محافل خالی از غیر دو پرورده سیا (CIA) در روز ششم ماه مارس 1975 = نهم اسفند 1353 صحنه گردانی خود را با قربانی کردن هزاران جوان به خون خفته و آوارگی هزاران خانوار از زن و مرد سالمند و کودک پسر و دختر کرد به اتمام رسانیده و به امضاء قرارداد معروف الجزایر رشته کردها پنبه شد.
بارزانی‌ها باز با بار گران در‌به‌دری بار دیگر بازی خوردن خویش را با تمام وجود درک کردند.
ملامصطفی دستور عقب‌نشینی و آتش‌بس و خاتمة نبرد را صادر و ناچار با همراهان بارزانی خود در عظیمیه کرج سکونت اختیار کرد، سپس سفری استعلاجی به امریکا نمود و در همانجا به دنبال بیماری رنج‌آور سرطان خون در ماه مارس 1979 = فروردین 1358 درگذشت، جنازة او را به ایران آورده در خاک اشنویه به امانت سپرده سپس به بارزان انتقال داده به خاک سپردند.
طومار زندگی پرماجرای او بسته شد؛ نام مصطفی بارزانی و ایل بارزان مترادف چنان به هم آمیخته است که حذف هر یک یعنی خط بطلان بر دیگری کشیدن و بارزانی و بارزان را از ریشه قطع کردن، چنان‌که در بررسی اوضاع اجتماعی ایل بارزان بدان می‌پردازیم و به آن علت این گفتار جامع و مانع و مختصر در زندگی بارزانی را تا مرگ و آغاز تا انجام بر این قرار آمده و تنظیم گردیده است و دوم یگانگی سیاسی و اجتماعی نظامی بارزانی‌ها و ملامصطفی بارزانی و اسلاف او در طی مسیر تاریخی و اجتماعی بارزان و بارزانی.

اوضاع اجتماعی بارزانی‌ها
بارزانی‌ها، از دیرباز تشکیلات طبقاتی اجتماعی را براساس معیار و بنیادهای اعتقادی پی‌ریزی می‌کرده‌اند و از جمله جوامع کُرد گسترده و صاحب سلطه و اقتداری هستند که هیچ‌گاه سیستم سیاسی سنتی و طبقه‌بندی اجتماعی همسان با سایر ایلات کرد را نداشته‌اند بارزانی‌ها از لحاظ انتخاب زیستگاه صعب‌العبور، نگهداری و پرورش حیوانات سخت‌پرور بز و قاطر و ... خودکفایی پوشاک و خوراک و آداب و رسوم خاص از سایر کُردان ایران و عراق و ترکیة کنونی مجزا و مستثنی هستند، در بارزان پیروی اصول ایلی که مبنای اعتقادی دارد و بر محور فرد که رهبری ایل را بر عهده دارد، استوار است و هر رای و قانون و فتوایی که از سوی وی صادر شود، حتی اگر بر خلاف یاسای عمومی و کلی صادر گردد، قابل قبول و واجب‌الاطاعه دانسته می‌شود، آزادی اجرای مقررات مزبور موجب گردیده است تا هر یک از پیوستگان به بارزانی‌ها طبق اصول و قوانین یاد شده همزیستی جامعة اجتماعی را پیروی نمایند و تساهل دربارة مقررات غیرایلی و آزادی آراء و ادیان مجموعه‌ای از انسان‌های سخت‌کوش و قیام‌گر را از سال‌های دور در یکجا گرد آورده است و علی‌رغم سایر ایلات کرد از تباری پدر نسبی فراهم نیامده‌اند و مجموعة خانواده‌هایی هستند که با هم بستگی سنتی دارند و خانواده کوچک‌ترین واحد آن تحت‌نظر سرپرست و بزرگ یا پدر آن واحد، سنت ایلی را پیروی می‌کنند، اگرچه به‌تدریج خانواده‌ها توسعه یافته و تعدد افراد پیدا کرده‌اند اما این به معنای ترتیب طوایف و زیرمجموعه ایل قرار گرفتن و به رهبری خان یا ایل‌ خان و ایل بیگی گردن نهادن نیست، بارزانی‌ها از آغاز نیز عناوین مزبور (خان و بیگ و ...) و سایر مشخصه‌های متداول در بین ایلات را نداشته و ندارند، افراد خانواده بارزانی‌ها با حفظ َآزادی فردی بر اساس احترام، از نظرات سرپرست پیروی می‌کنند و این آزادی افراد خانواده در سلسله مراتب اجتماعی ادامه پیدا می‌کند، شیخ بارزان که رهبری آنها را به عهده دارد در واقع قانونگذار اجتماعی، اعتقادی، اقتصادی ... داخلی است و در امور واحد کوچک‌تر و خانواده‌ها دربارة سنت و عادت آن دخالتی ندارد و هر واحد خود را در انجام دستورات او ملزم می‌داند، ریش سفیدان برتر خانواده‌ها در بروز مشکلات مشورت کرده و در نهایت نظریة خود را برای رد یا قبول به ایشان ارائه داده و همگی در صورت تصویب در اجرای آن همراهی می‌کنند، نیازمندی‌های هر خانواده از سوی افراد به‌طور دست‌جمعی تهیه و تأمین می‌شود. هنگام کوچ و مهاجرت از نقطه‌ای به نقطة دیگر با یکدیگر همکاری دارند و در کارها سهیم هستند. مالکیت وسائل جمعی و مالکیت زمین در بارزان مطرح نمی‌شود، و شیخ بارزان که منصب رهبری و ریاست دارد و همچنین خاندان او به اندازة سایرین از زمین و وسایل جمعی بهره می‌گیرند و مالکیت عمده ندارند و در تصاحب املاک و اموال دیگران همانند سایر خوانین و بزرگان ایلات کُرد و ... رغبتی نشان نداده و به‌هیچ‌وجه بر طبق یاسای ایل به این مسأله نمی‌اندیشند که زمین و منابع طبیعی اختصاص به ساکنان دارد و هر قسمت از خانواده‌ها منطقه‌ای را برای آن استفاده در نظر می‌گیرند و نه افراد و نه رئیس (شیخ = رهبر) مالک نبوده و نیستند، در صورت بروز اختلاف با وساطت شیخ رفع می‌شود و اگر افراد خانواده اضافه می‌شود، ازدواج می‌کند با موافقت همگانی اراضی مورد استفاده آن خانواده تغییر می‌کند یا افزایش می‌یابد.
مردمان سخت‌کوش بارزان که اندیشه‌شان ریشه در اعتقادی کهنسال و ایرانی دارد، فرهنگ آنان از رابطه‌ای عمیق با طبیعت نشأت می‌گیرد، خود را جزئی از طبیعت و طبیعت را جزئی از خود دانسته و حفظ آن را وظیفة خود می‌دانند.
نگرشی تطبیقی در این بحث از لحاظ اجتماعی با ساکنان جبال بارز و فرازهایی از آداب و رسوم این دو ایل یک ریشه و کهنسال ایرانی ضروری و قابل توجه است که با همان شیوه که در آغاز اشاره شد؛ بارزانی‌ها از جنبة انتخاب زیستگاه صعب‌العبور نگهداری و پرورش حیوانات سخت‌زی (بز و قاطر و ...) ... خودکفایی پوشاک و خوراک و ... تشابه و انطباق کلی با بازماندگان در جبال بارز دارند؛ در حدیثی آورده‌اند که از قول ابوهریره از یاران رسول خدا که پیامبر فرمود؛ (لا تقوم الساعه حتی تقاتلوا قوماً ینعلون الشعر و هم البارزه): یعنی تا با قومی که بارز نام دارند و پای‌پوش خود را از موی می‌سازند، جنگ نکنید قیامت نخواهد رسید، که بعضی عقیده دارند منظور جبال بارز کرمان و عده‌ای بارزانی‌های منشعب از آنان در شمال عراق کنونی را منظور می‌کنند. مشهور است که تا قریب 50 سال پیش و دهه‌های بعد از شهریور 1320 شمسی اهالی کوهستان جبال بارز تخته‌هایی از چوب سبک می‌تراشیدند و یک سوراخ درجلو و یک سوراخ در دو طرف ایجاد می‌کردند و به‌وسیلة طناب‌هایی که معمولاً از پشم گوسفند تافته می‌شد، کفشی به‌نام کدراک (Kedrak) درست کرده و به پا می‌زدند(57) در برف به هنگام راهپیمایی زمستانی استفاده می‌کردند و این پای‌افزارها از فرو رفتن راهپیمایان در برف ممانعت می‌کردند، بارزانی‌ها در راه‌پیمایی تاریخی خود از کردستان عراق تا ورای ارس در 1326 شمسی با استفاده از همین شیوه در برف‌های کوهستانی راه‌پیمایی کرده و از ستون‌های عملیاتی ارتش تهران و استانبول و بغداد به سلامت به سوی اتحاد جماهیر شوروی سابق راه سپردند، با این تفاوت که بارزانی‌ها پاتابه خود را از لاستیک اتومبیل ساختند زیرا تهیة چوب مناسب و لازم در آن برهه‌ کار ساده‌ای نبود.
دیگر آن‌که پس از تسلط عرب ناحیة شرقی جبال بارز کرمان کوهستان (ابوغانم) نامیده شد، یعنی کوهستان صاحبان بز یا بزداران(58) و بارزانی‌ها در ایل بارزان از آغاز به مقتضای آشنایی و انتخاب زیستگاه منطبق با زادگاه اولیه به پرورش این حیوان اهلی روزگار می‌گذرانیدند و یکی از اقلام مالیاتی آنها در مقابل حکومت عراق (بُز) بود و از این مورد ماجراها آفریده شد؛ به‌طوری‌که علاءالدین سجادی می‌نویسد: ... مناطق بارزان به‌طورکلی سنگلاخ و صعب‌العبور می‌باشد، به این علت برای دولت این کار مقدور نیست که به‌طور مستقیم لشکرکشی نماید. در آن زمان مالیات سرانه (بُز) اخذ می‌شد، ساکنین بارزان در طول سال به‌طورکلی و تقریبی مقداری وجوه جمع‌آوری و به نام سرانه (بُز) تحویل دولت می‌داد، دولت اعلام نمود، می‌خواهد احشام بُز را سرشماری کند و طبق سرشماری از صاحبان آنان پول اخذ گردد و برای این منظور بایستی پایگاه پلیس دولتی در بارزان تأسیس گردد؛ شیخ احمد گفت: تاکنون چنین روشی وجود نداشته چه در زمان دولت ترکیه و چه در زمان سلطة انگلیس، دادن وجوه به نام گرفتن سرانه (بُز) به همین منوال انجام پذیرفته است، ساکنین این منطقه به علت ییلاق و قشلاق از سوی مسئولان گرفتن سرانه (بُز) طبق روش‌های جاری سالیانه ... با آنها برخورد گردیده است.(59)
و موارد تطبیقی دیگر از مسائل اجتماعی و عرفی و آداب و رسوم این که بزرگان اهل کرامات در بین اهالی جبال بارز و مردم بارزان از دیرباز صاحب مرتبه و اعتنا و اعتقاد بوده‌اند، چنان‌که در قرون هشتم و نهم عبدالرشید از مشایخ صوفیه که کراماتی از وی نقل می‌کنند مورد رجوع اهالی آن سامان بوده در جبال بارز اشتهار داشت و دیگر که شرح آن گذشت سید شمس‌الدین ابراهیم که در 813 هجری قمری به هنگام حمله اسکندر تیموری بدان نواحی از حامیان و مدافعان اهالی جبال بارز به شمار می‌رفته است.(60)
در نتیجه سیستم سیاسی و اجتماعی بارزانی‌ها که در محوریت و اعتقاد و ایمان اتکا به خاندانی وابسته و برکشیده از بطن تصوف اسلامی نضج گرفته است و اعتلا یافته است، شیخ تاج‌الدین از بزرگان صوفیه بزرگ‌مردی از شوریدگان عرفان اسلامی بود که زندگی معنوی و از دنیا گریزی همانند ابراهیم ادهم برای وی نقل می‌کنند؛ که نیاکان مسعود از خاندان فرمانروایان آمیدی (عمادیه) بود که دل از مظاهر دنیوی برکند سر به بارزان نهاد پسرش سعید و نواده‌اش تاج‌الدین از بزرگان مورد رجوع درماندگان، آوارگان و مظلومان بودند، شیخ تاج‌الدین؛ تکیه طریقتی بارزان را به وجود حوزه‌های علوم دینیه آراست و خود نیز از مدرسین و علمای علوم دینیه بود، و فرزندش شیخ عبدالرحمن به فضل و دانش دینی و عرفانی اشتهار داشت(61) تعداد کثیری نسطوری و آشوری و پیروان سایر ادیان در پناه آنان به اسلام گرویدند، چنان برمی‌آید اسلاف آنها تا شیخ عبدالسلام به طریقت قادریه برقرار بودند و در طریقت با معاصر خود شیخ طه نهری بر یک شیوه تعلیم و سلوک می‌دادند زیرا شیخ عبدالله فرزند عبدالرحمن نوادة تاج‌الدین فرزند خود شیخ عبدالسلام را به (نهریه) فرستاد تا کسب طریقت کند. او تسهیلات علوم شریعت و سلوک طریقت را در محضر شیخ طه کسب کرد. در بازگشت به بارزان پس از ظهور مولانا خالد شهرزوری نقشبندی مشهور به ذوالجناحین که در تبلیغ و ارشاد به طریقة خود در کردستان عراق و ایران و ترکیه و سوریه و ... به بارزان و تکیه شیخ عبدالسلام وارد گردید، شیخ عبدالسلام با وی بیعت کرد و در سلک طریقه نقشبندیه نیز منسلک گردید،(62) که هر دو مراد و مرید عزم تکیه نهری کردند و در نهری شیخ طه نیز تجدید بیعت کرد و به طریقت نقشبندیه درآمد و همقدم سالک پیشین خود گردید که شیخ عبدالسلام در 1872 = 1289 ﻫ . ق درگذشت، شیخ عبدالسلام تألیفی در فقه اسلامی از خود به جای گذاشت و فرزندش شیخ محمد بارزانی جانشین او شد، شخصیت شیخ محمد از جمیع جهات قابل توجه و دقت است حرکت‌های آزادی‌خواهی در زمان وی ریشه گرفت و بالنده شد و تکیة بارزان علاوه بر جنبة طریقتی و علمی پیشین دارای بعد اجتماعی حمایت و رجوع اهالی در کردستان گردید، مظلومان و ستمدیدگان و محرومین از عشیره‌های مختلف که مورد تعدی و ستم ملاکین و صاحبان قدرت و نفوذ قرار می‌گرفتند پناهی جز پیشگاه شیخ محمد و تکیة بارزان نداشتند و به همین جهت مریدان فراوانی از سراسر منطقه با وی بیعت کردند و سپردة وی شدند، کثرت مریدان و نفوذ کلام و تأثیر کردار وی به جایی رسید که بزرگ مالکان منطقه را به اقدام علیه وی واداشت و چون نمی‌توانستند شخصاً بر علیه وی وارد صحنه شوند، فرماندهان و مأموران عثمانی را بر علیه وی تحریک کرده به آنان عارض شدند به ناچار دولت عثمانی دستور تبعید شیخ را به شهر (بتلیس) صادر کرد و در حفاظت و حراست مأموران ترک شیخ را با ایجاد امنیت پلیسی و اعمال موارد مخوف امنیتی به بتلیس در کردستان ترکیه فرستادند، این حرکت و اعتراض نخستین تحرک اجتماعی و انعکاس مردمی را در مقابل سلطة حکومت اشغال‌گرها در اهالی منطقه به‌وجود آورد و بنای شورش 80 سالة بارزانی‌ها گردید، شیخ محمد سالی در تبعید اجبار به سر آورد و در بازگشت مدت زمانی نزیست و در 1903 میلادی = 1320 ﻫ . ق = 1282. ش درگذشت و از وی 5 فرزند ذکور بر جای ماندند که ادامه‌دهندگان راه او تا عصر حاضر بودند و در مسائل سیاسی و امنیتی و تاریخی ایل بارزان در رأس مخروط قدرت آوازة جهانی یافتند.
شیخ عبدالسلام دوم پس از پدر تحولی چشمگیر در مسائل اجتماعی بارزانی‌ها به وجود آورد از جمله اقدامات اجتماعی شیخ عبدالسلام دوم:
1ـ الغای سیستم ارباب و رعیتی در قلمرو مریدان به‌ویژه در حیطة بارزان.
2ـ تقسیم اراضی و املاک در بین کشاورزان و تهیدستان
3ـ حذف مهریة سنگین و همسرگزینی اجباری برای جوانان (به‌ویژه دختران)
4ـ ترتیب پیوند اجتماعی به شیوة برادری و برابری
5 ـ احداث مسجد در تمامی روستاهای قلمرو و تبلیغ به‌ویژه منطقة بارزان به‌عنوان مرکزی عبادی، اجتماعی و سیاسی برای اجتماع اهالی و هماهنگی و همیاری و رفع موانع زیستی و اجتماعی.
6 ـ ایجاد گروه رسیدگی و مسئول امور اهالی در تمام روستاها که در تمامی ابعاد مسئول اقدام و انجام امور روستا باشند (فردی، اجتماعی، عمران و ...)
7ـ ترتیب و ایجاد گروه‌های مسلح و محافظ شبه‌نظامی در تمامی روستاها و انتخاب مسئول مستقیم؛ شیخ عبدالسلام و پدرش شیخ محمد در بارزان، برنامه‌ای تطبیقی با حرکات خاندان صفویه داشتند و از جمیع جهات سیستم سیاسی و اجتماعی بارزانی‌ها را با نمونه‌هایی می‌توان الگویی برگرفته از حرکات آگاهانه سلسله صفویه دانست که تا همین حد که بازگفتیم از بسیاری جوانب انطباق دارند چه ازلحاظ رده‌بندی اجتماعی، اعتقادات، اتکا بر بیعت و مرید و مرادی به جای مسائل ارباب و رعیتی و پدر نسبی و خویشاوندی، گسترش قلمرو با تبلیغ طریقتی و حال دانسته یا ندانسته انتخاب دستار قرمز برای مریدان که در واقع همان (قزلباش) صفوی در بارزان بودند برای مثال آن‌که بعد از ملاقات اسماعیل سمیتقو (سمکو) (با شیخ عبدالسلام بارزانی که مدت‌ها در ایام شباب میهمان شیخ و در تکیه بارزان بود تا زمان مرگ و به خون غلطیدن در اشنویه (سی‌ام تیر ماه 1309 شمسی) دستار قرمز را که نشانة ارادت و بیعت او با شیخ عبدالسلام بود؛ بر سر داشت(63) و به همان شیوه بزرگان صفویه شیوخ و رهبران دستار سفید و سیاه و مریدان دستار قرمز داشتند و این امر چنان حساسیتی در دولت مرکزی ایجاد کرد که در مسألة قیام خلیل خوشه‌وی پس از مهاجرت شیخ احمد بارزانی و ملامصطفی به ترکیه و اعزام آنها به ادرنه، که قیام خلیل به پشتیبانی از حرکت پیشرو انجام شد، علاءالدین سجادی می‌نویسد: ... مدتی که شیخ احمد و ملامصطفی بارزان را ترک گفتند، 9 بار کابینة عراق عوض شد، این بار کابینة یاسین هاشمی روی کار آمد، خود را آماده نمود و به دولت ترکیه پیغام داد که مرز را مسدود نموده و نیروی نظامی را در مرز مستقر نماید و خود دولت هم با استفاده از نیروی هوایی و زمینی بارزان را محاصره و در تاریخ 5 ماه آب 1935 حکومت نظامی در همة مناطق بارزان برقرار نمود.
دادگاه نظامی شروع به کار کرد گناهکار و بی‌گناه دستگیر و محکوم می‌شد عده‌ای مانند؛ عمر گوران، ملازاده اسماعیل، محمد محمود، فارس علی و چندین نفر دیگر بی‌گناه دستور اعدام آنان صادر و تیرباران شدند و عدة زیادی را نیز دستگیر و همه را محکوم به حبس نموده و دادگاه نظامی باز هم راضی نشد و اعلامیة زیر را صادر کرد:
1ـ رهبران و رؤسای مناطق بایستی تحویل دادگاه نظامی شوند.
2ـ جامانه سور = یا دستمال سرخ رنگ = دستار سرخ که کردان [شورشی] به سر خود می‌بندند بایستی آن را بردارند و به جای آن دستار سیاه ببندند.(64)
3ـ و دستار سرخ هنوز مشخصة بارزانی‌ها از سایر ایلات کرد می‌باشد و نیز موارد دقیق و منطبق بسیار دیگر که بارزانیان را با صفویان شبیه و همانند ساخته است.
این نکته برای نخستین بار است که مطرح می‌شود و حاصل کندوکاوهای پژوهشگر این مجموعه(65) و مطالعات و بررسی عمیق از سیر تاریخی و تطور اعتقادی و اجتماعی و سیاسی صفویان و بارزانیان می‌باشد و خود موضوع پژوهشی است که به‌طور مستقل و مفصل چاپ و منتشر خواهد شد، در تأیید نظریة سخن جاناتان رندل از تحلیل‌گران مسائل سیاسی کردستان جالب توجه دقت است که می‌نویسد: ... این قبیله [بارزانی‌ها] که مشتمل بر 750 خانوار فقیر بود بر سرزمینی سخت و کم حاصل، در شمالی‌ترین بخش منطقه‌ای که به عراق امروز بدل گردید، پراکنده بود: این مردم از این حیث که در مقابله با دشمنان نیرومندتر از خود بیمی به دل راه نمی‌دهند، شهره بودند. در زمان حکومت عثمانی به‌واسطة خصائل جنگی و به‌خاطر نفوذ در طریقت نقشبندی نام و آوازه‌ای داشتند.
آن زمان هنوز عصر چادرنشینی بود و بارزان ـ مرکز این خاندان ـ که شهرکی بود در بادینان ـ گوشه سرکش و نابفرمانی بود از امپراطوری عثمانی و نزدیک به کوهستان‌های حکاری که خط مرزی بین عراق امروزی و ترکیه است. این نقطه به نوعی به مدینة فاضله معروف بود که کشاورزان و پناهجویان مسیحی و مسلمان را به خود جلب می‌کرد، عثمانی‌ها پدربزرگ و پدر و برادر ملامصطفی را به‌خاطر سرکشی‌ها و طغیان‌های متعدد به دار آویختند و ملامصطفی می‌بالید بر این‌که از شیرخوارگی به زندان رفته است، در حقیقت هم نه ماهه(66) بود که با مادر و سایر اعضای خانواده‌اش در موصل زندانی شد. با این حال در مقام یک برادر کوچک، در جامعه‌ای که حکمرانی حق فرزند ارشد خانواده است، چیزی وی را مستعد و آمادة رهبری نمی‌نمود.
ملامصطفی ... تربیت شده برادر ارشد خویش به نام شیخ احمد است که تأثیر و نفوذ بسیار زیادی بر او داشت و 13 سال از او بزرگ‌تر بود. در اواسط سدة نوزدهم مشارکت پدربزرگ‌شان در طریقت نقشبندی موجب شهرت بارزانی‌ها و پر شدن خلأیی شد که از انحلال و فروپاشی امیرنشین‌های کرد نتیجه شده بود، شیخ احمد رهبر مذهبی مورد احترامی بود، شکار کبک و بز و قوچ کوهی را ممنوع کرد و (شاید با داشتن گوشه چشمی به اعتقادات ماقبل اسلام) قطع اشجار را نیز قدغن کرد، دشمنانش مدعی بودند که نماز جمعه را به دستور او به نام وی می‌خوانند و مریدانش به جای مکه قبله را بارزان قرار می‌دهند و ...
این داستان راست یا دروغ به شهرت شیخ احمد از این بابت که مردی غریب احوال بوده، مساعدت کرده است. ملامصطفی، بعدها که شهرت و آوازه‌اش شهرت سایر اعضای خانواده را پشت سر گذاشت، از باب احترام به برادر بزرگ در حضور او همیشه سر پا می‌ماند و تأکید داشت بر این که غذای شیخ همیشه اوّل از همه داده شود.
خانوادة شیخ خود را نیم قدیس می‌دانست و بسیاری از کردها معتقد بودند که دستی ناپیدا همیشه در مواقع بحرانی، بارزانی را یاری می‌کند ... بارزانی‌ها در رعایت انضباط بی‌چون و چرا به هنگام جنگ شهره بودند، ترکیب و آمیزة نفوذ مادی و معنوی به پدید آوردن ساختار فرماندهی مساعدت بسیار کرد. اغلب به دیدارکنندگان خارجی گفته می‌شد؛ که اطاعت این مردم از شیخ به اندازه‌ای است که اگر به آنها فرمان دهد بی چون و چرا خود را از پرتگاه فرو می‌افکنند.(67)
نهضت بارزانی‌ها و قشربندی و آراء و اندیشة اجتماعی آنان را می‌بایست تکرار و ادامة نهضت‌های ایرانی قرون چهارم، هفتم و هشتم و در نهایت قیام صفویان با تمام خصوصیات آنها دانست.


پی‌نوشت‌ها:
1ـ نام شهرها و دیه‌ها، احمد کسروی، ص 40 .
2ـ همان، ص 50 .
3ـ همان، ص 35 .
4ـ همان، ص 49 .
5 ـ احمد شریفی، مجله مهاباد، سال دوم، شماره 16، تیر 1381، صص 51 ـ 50 .
6 ـ فرهنگ نام‌های شاهنامه، ج 1، دکتر منصور رستگار فنایی، ص 70 .
7ـ نشان همای اکنون بر بیرق پارت دموکرات کردستان خودنمایی می‌کند!!!؟
8 ـ حماسه‌سرایی در ایران، ص 586 ـ 587 .
9ـ کور دو کوردستان، محمدامین زکی، ج 3، ص 383 .
10ـ تاریخ ایران باستان، م. م. دیاکونوف، ترجمه روحی ارباب، ص 15 .
11ـ در برهان قاطع آمده است؛ برزین، بر وزن پروین به معنی آتش است که عرب نار خوانند و نام یکی از ائمة دین ابراهیم زرتشت هم هست که آتشکده ای ساخت که آن را آذربرزین نام کرد و آن آتشکده ششم است و... و نام مبارزی بوده ایرانی ← ر.ک آذربرزین و مزدیسنا، ص 215 ـ 219 و 237. (برهان قاطع, ج 1، ص 255) در فرهنگ واژه‌های اوستا آمده است؛ بِرِز؛ بلند، بالاشده، بزرگ، بِرِزَ؛ بالا، بلند، بزرگ، بِرِزی؛ بالا، بزرگ، بلند. (فرهنگ واژه‌های اوستا، احسان بهرامی، فریدون جنیدی، ج 2، ص 1053)
12ـ کارنامه اردشیر  بابکان، از متن پهلوی قاسم هاشمی‌نژاد، ص 54 .
13ـ جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی، لسترنج، محمود عرفان، ص 94 .
14ـ همان، ص 95 .
15ـ کارنامه اردشیر بابکان، ص 46 .
16ـ اردشیر خُره را به نقل از از تاریخ پیغمبران و شاهان، حمزه اصفهانی، همان گور از سرزمین‌های پارسی دانسته‌اند که در دورة عضدالدوله دیلمی به فیروزآباد تغییر نام داد. ← ر.ک حواشی کارنامه اردشیر بابکان، ص 178؛ اما درباره این عناوین جغرافیایی هر چند مقتضی زمان گزارش کارنامه باید مورد نظر باشد، می‌بایست در پی عناوین مشابه و مکرر که در یک زمان چند محل به نام واحد خوانده می‌شدند و نیز قرابت اسامی جغرافیایی توجه داشت.
17ـ کریس تن سن: ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، ص 259، ← ر.ک کرمان در قلمرو تحقیقات ایرانی، پیشینه نام (جوبار، بارز) در کرمان، عبدالرحمن عمادی، ص 255 .
*  از این سند تفرقه و تبعید کوچ بارزانی‌ها به سایر نقاط ایران بزرگ آن زمان آشکار می‌شود که مسکن اصلی ایل بارزان، جبال بارز کرمان بوده است و سند این سخن جز این مستند اصیل، مطابقت‌ها و مواردی محکم است که در طی این نوشته به آنها خواهیم پرداخت.
* *  دربارة بارجی = باروشی بررسی و توضیح داده خواهد شد..
* * *  باستانی پاریزی، کوچة هفت پیچ، ص 159 ← رک. جبال بارز در مسیر تاریخ کرمان، عزیزاله صفا (مجموعة مقالات دومین سمینار و دهة کرمان‌شناسی، ص 143)
18ـ شاهنامه فردوسی، چاپ بروخیم، صفحات 2331ـ2332 / چاپ شوروی، ج 8 ، صفحه 74ـ 75 .
19ـ همان.
20ـ در دیلمی گرجه Carja به معنی: تودة سنگ در کوهستان و کوهستان سنگزار است و مجمع آن را (گرجان) می‌گویند. ولایت و مردمی به همین نام در (دیلم) بوده و هستند.
21ـ اکنون یکی از توابع بارزان در شمال عراق نیز (دیلم) نامیده می‌شود.
22ـ حدود العالم من المشرق الی المغرب، (؟)، به کوشش منوچهر ستوده، چاپ دانشگاه، ص 138 .
23ـ عقد العلی للمولف الاعلی، افضل‌الدین کرمانی، ص 61 .
24ـ دهخدا در لغت ← بارجان ← المضاف الی بدایع الازمان، ص 49 .
25ـ اصطخری، مسالک و ممالک، به کوشش ایرج افشار، چاپ و نشر کتاب، ص 42ـ141 .
26ـ             بنیاد فرهنگ، ص 77، 76 و 75 .
27ـ المسالک و الممالک، اصطخری، ص 164 ← خلاصه معنی این که؛ کوهستان بارز که در آنجا آهن و نقره یافت می‌شود، ساکنان آن جمعی عشایر بیابانگرد که به شماره نمی‌آیند از حیث کثرت و از شدت و خشونتی که دارند کسی نمی‌تواند بر آنها چیره شود و آنها را نابود کند و سرزمینی آباد و حاصلخیز است با کوه‌های بلند و درختان سردسیری. تا زمان بنی‌امیه زردشتی بودند و تا دوران بنی‌عباس منکر اسلام مانده بودند و بالاخره یعقوب و برادرش عمرولیث رؤسا و پادشاهانشان را اسیر کرده و کوهستان از وجود بیابانگردان پاک شد. ص 162 ← کوچة هفت پیچ، باستانی پاریزی.
28ـ یعقوب لیث، باستانی پاریزی، ص 299 .
29ـ معزالدوله دیلمی در سال 324 هجری در جنگی با طوایف قفص به فرماندهی علی کلوبه در دره دلفارد جیرفت به سختی شکست خورد و یک دستش قطع شد و چند انگشت دست دیگرش را از دست داد. به همین علت به اقطع معروف گردید. جنگ معزالدوله و طوایف کوچ در محل درمانگاه و روستای سرشک دلفارد اتفاق افتاده، [شنگان = شنگال اکنون در عراق نیز نام یکی از قصبات در منطقه اربیل و حیطه ایل بارزان می‌باشد].
30ـ سلجوقیان و غز در کرمان، محمد بن ابراهیم، صص 9ـ 8 .
31ـ تاریخ کرمان، مقدمه باستانی پاریزی، به نقل از رساله مقامات عرفای بم، ص 50 .
32ـ محمدابراهیم باستانی پاریزی، به نقل از جغرافی حافظ ابرو و مطلع سعدین، مقدمه تاریخ کرمان ص 50 و حواشی و توضیحات ص 472 / کارزار ... لغت مرکب کارزار به معنی، جنگ و رزم و نبرد کارزاری به معنی؛ جنگجو و رزم‌آزمای است، نظامی گنجوی گفته:             صد مرد گزیده کارزاری        پرنده چو مرغ در سواری
33ـ نخبـﺔ الدهر، ص 176 .
34ـ لسترنج، جغرافیای سرزمین‌های خلافت شرقی، ترجمه محمود عرفان، ص 95ـ93 .
35ـ مقدسی، 139، قزوینی: ج 2، 192، یاقوت: ج اول، 186، ج دوم، 384، ج سوم، 717، 913، مستوفی، 165، 166 ← جغرافیای سرزمین خلافت شرقی، ص 100 .
36ـ احمد کسروی، نام شهرها و دیه‌ها، ص 34 .
37ـ عبدالرحمن عمادی، پیشینه نام جوبار و بارز در کرمان، ← کرمان در قلمرو تحقیقات ایرانی و... ص 259 .
38ـ باستانی پاریزی، بزرکوه، مجله هنر و مردم، شماره 153ـ154، ص 174ـ173 ← ر.ک همان، ص 259 .
39ـ همان، ص 177ـ176 .
40ـ برهان قاطع، محمدحسین خلف تبریزی، دکتر محمد معین، ص 1016 .
41ـ کردان گوران و مسأله کرد در ترکیه گ ب. آکوپف (هاکوپیان) ـ م. ا، حصارف، سیروس ایزدی، 1376، تهران، ص 56 .
42ـ تاریخ شرفنامه، امیرشرف خان بدلیسی، محمد عباسی، تهران.
43ـ با این رسوایی چه بخشایشی (تحلیل مسائل سیاسی کردستان)، جاناتان رندل، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران، 1379 .
44ـ در جغرافیای کرمان دربارة مناطق زیستگاه پیشین ایل بارزان می‌نویسد؛ ... و هر چه در محال ساردویه است بهره آسمان و رمّان و بارچی و لُری نام دارد؛ و آنچه در شرقی جیرفت است جبال بارز معروف است ... ر.ک. جغرافیای کرمان، تألیف: احمدعلی خان وزیری، تصحیح و تحشیه دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی، چاپ 1376، تهران، ص 119 .
45ـ از مشاهیر این سلسله گنجعلی خان زیک حکمران کرمان، از 1005 / 1596م تا 1034/ 1624م که قریب سی سال در عهد شاه عباس صفوی حکمران کرمان بود.
46ـ استقرار و انتقال ایلات بزرگ کُرد به شرق ایران و از شرق و غرب سابقه دیرینه دارد. ر.ک انسیکلوپدیای اسلام، جلد 1 .
47ـ الاکراد فی بهدینان،  ص 90 و صص 163 ـ 167 .
48ـ ر.ک کُرد و کردستان، پروفسور محمدامین زکی، ترجمه و توضیح حبیب تابانی، ص 493، 498، 483 .
49ـ الاکراد فی بهدینان، انور المابی، دهوک، 1999، ص 165 ـ اما باید در طریقت شیخ عبدالله تاج‌الدین تأملی بیشتر کرد زیرا تکیة بارزان متقدم بر ظهور طریقت نقشبندیه در کردستان است.
50 ـ بازرانی و بزوو و تنه‌وه‌ی رزگاریخوازی کورد (1931ـ1958)، مسعود بازرانی، دهوک، 1998 .
51 ـ قبل از بازگشت مولانا خالد به کردستان، شیخ طه (سید) شمزین از مشایخ بلندآوازه قادریه بود و حتی ابتدا مولانا خالد مدتی در محضر وی استفاده معنوی برده سلوک نمود و نیز شیخ عبدالسلام نیز با مولانا خالد در طریقت همقدم گردید، اما در مراجعت مولانا خالد شهر زوری، چنان که در متن آمده شیخ طه و شیخ عبدالسلام با مولانا بیعت کرده در سلک نقشبندیه درآمدند. ر.ک. جامعه‌شناسی مردم کُرد، مارتین وان بروبین سن.
52 ـ گزیده اسناد سیاسی ایران و عثمانی، ج 7، وزارت امورخارجه (شورای عالی نظارت بر تدوین و تهیه اسناد)، صص 565 ـ 560 .
53 ـ رک. ← بارزانی و بزوتنه‌وه‌ی رزگاریخوازی کورد 1931ـ 1958، ص 20 .
54 ـ تیاری‌ها از بازماندگان نیروهای آشوری بودند. این تیره‌ها در «جوله میرگ» و اطراف «وان» در نزدیکی مرز ایران و روسیه ساکن بودند و تحت ریاست (مارشمعون) حکومت خودمختار داشتند. در جریان جنگ جهانی اول 1914 ـ 1918 شوروی به آناتولی شرقی در ترکیه حمله نمود. در نتیجه ولایت «وان» را به تصرف درآورد و ارامنه را بر علیه ترکیه تجهیز و تحریک کرد که واقعة شرمگین کشتار ارمنیان توسط دولت ترکیه را به دنبال داشت و سلسله مسائلی که در پی اتحاد نستوری‌ها در مقابل دولت ترکیه به راه‌حل (کلنل لچمن) انجامید که؛ «حکومت بریتانیا کردهای مسلمان را از روستاهایشان انتقال و محل آنها را به نستوری‌ها تحول خواهد داد؟!!»
... کلنل ئوتی ویلسن نماینده تام‌الاختیار بریتانیا در عراق این پیشنهاد را تصویب نمود و در ماه آب 1920 این خبر را با مسرت تمام به وزارت جنگ بریتانیا گزارش کرد و خود مواردی الحاقی و تحلیلی به آن اضافه نمود و با تائید کمیسر عالی بریتانیا در عراق (دکتر ویکرام) را جهت پیگیری و اجرای آن تعیین نمود. ممانعت دولت ترکیه، موقعیت مناطق کردنشین، عدم توانایی لازم بریتانیا در انجام این تغییر مکان و نقل و انتقال را به تعویق انداخت اما مجری اصلی از پیگیری کار بازنماند و حدود دو هزار نستوری را به عنوان نظامی وظیفه و سربازان عادی به خدمت گرفت و در مقابل سپاهیان ترکیه قرار می‌داد و در وقایع موصل و کرکوک از آنها استفاده می‌کرد و در آشوب‌هایی که منجر به قتل و کشتار صدها تن در موصل گردید، به کار گرفت. زمانی که (پطروس) رئیس یهودیان پیشنهاد تشکیل دولتی نسطوری در شمال موصل و در بین مرز عراق ـ ترکیه را مطرح نمود به عنوان خبری زایدالوصف پذیرفته شد و دو خواسته اصلی بریتانیا برآورده شد. نخست این که هزینه هنگفت وظیفه‌های نظامی از بودجه او کسر می‌شد و دوم به وسیله دولت مورد نظر اهداف سیاسی خود را دنبال می‌کرد.
به همین منظور در نزدیکی رود «خازه‌ر» در بین «موصل» و «ئاگری» پادگانی مجهز آماده کردند و حدود ده هزار نفری که در بعقوبه باقی منده بودند به پادگان مزبور انتقال دادند.
به هنگام جنگ دو قبضه توپ از کشتی (مَرمَریس) متعلق به دولت ترکیه، توسط انگلیسی‌ها به دست سربازان آسوری دولت نوپای یهود افتاد که به (آگره) بردند تا در این مانور نظامی کُردها را متوحش نمایند که یک قبضه آن به هنگام تیراندازی منفجر و قبضه دیگر دچار نقص فنی گردید و به هنگام بازگشت از شیوه ایذاء اهالی برای ایجاد رعب و وحشت استفاده کردند که مورد تعرض چریک‌های بازرانی قرار گرفتند و این زد و خوردها همچنان ادامه یافت تا منجر به قتل عام و یغمای آنان گردید و طرح مزبور به طور کلی متلاشی شد. بعد از این واقعه (پطروس) به پاریس رفت و در آنجا به سال 1932م درگذشت و خواسته دولت بریتانیا در مقابل مقاومت بارزانی‌ها مبنی بر تشکیل دولت غیربومی یهودی ناکام ماند.
55 ـ شیخ احمد از حامیان قیام کُردهای آرارات بود و گروه‌هایی از زبدگان نظامی بازرانی را تا پایان ماجرا در اختیار آن حرکت قرار داد.
56 ـ سپهبد حاجیعلی رزم‌آرا گفته بود: اگر پنجاه هزار نفر از مردان بازرانی را در اختیار داشتم، خاورمیانه را تصرف می‌کردم.
57 ـ عزیزالله صفا، ص144 .
58 ـ عزیزالله صفا، ص 144 .
59 ـ تاریخ جنبش‌های آزادیبخش مردم کُرد، علاءالدین سجادی، ترجمة احمد محمدی، ص 161 .
60 ـ نخبه الدهر، ص 176؛ کرمان در قلمرو تحقیقات ایران، ص 261 (میرعمادی).
61 ـ بعضی از مآخذ در چگونگی انتساب این بزرگان علمی و عرفانی بارزان اختلاف کرده‌اند؛ عده‌ای تعدادی پدر و پسر نوشته‌اند. رک. الاکراد فی بهدینان ... انور المایی، الطبعه الثانی، دهوک 1999 ← ص 165 .
62 ـ به سابقه این ائتلاف طریقتی علی‌رغم شیوه نقشبندیان که مریدان را صوفی می‌خواندند، به مریدان ؟؟/ قادریه درویش می‌گویند.
63 ـ عشایر شکاک و شرح زندگی آنها به رهبری اسماعیل آغا سمکو، احمد شریفی، ص 17ـ16 و 74 و 72 .
64 ـ تاریخ جنبش‌های آزادیبخش مردم کرد، علاءالدین سجادی، ترجمه احمد محمدی، ص 173/ [رنگ و دستار رنگین و فلسفه سرخ و سیاه در آیین متصوفین قیامگر عمیق به ژرفای تاریخ تصوف دارد و در این مقدمة مختصر جای بررسی آن نیست. در اینجا بدین نکته اشاره می‌کنیم که سرخی نشانة نیروی سلوک در سلسله است. رک. فخرالدین ابراهیم عراقی، رسالة لمعات و رسالة اصطلاحات، دکتر جواد نوربخش، ص 65 .
65 ـ محمدعلی سلطانی.
66 ـ در گزارش دیگر سه ساله نوشته‌اند.
67 ـ با این رسوایی چه بخشایسی، جاناتان رندل، ابراهیم یونسی.