بدین ترتیب در جغرافیای پهناوری از شبهقاره تا تنگه داردانل، حوزۀ شعر و هنرهای مستظرفه چون خوشنویسی نستعلیق، نگارگری، طلاکاری، قطاعی، مرصع و… مستقر شد.
پزشکی و کلام و تفسیر و احکام و معماری و هنر مذهبی در ایران ماند و خوشنویسی ثلث و نسخ و… با موسیقی از روم و عثمانی سر درآورد. دربار هند که به مقتضای فضای اعتقادی آن سرزمین نه مدعی خلافت اسلامی بود و بر مدار اعتقادی اسلام هم نمیچرخید، نه تنها در عرصه علم و هنر با دربار ایران رقابتی نداشت، بلکه یاریگر فرهنگ و هنر ایرانی بود که ترجمه کتابهای علمی به زبان فارسی در هند و از جمله تنظیم زیج جدید محمدشاهی (گورکانی) (۱۱۳۱ـ۱۱۶۱ق) نمونه بارزی است و دیگر رواج و پشتیبانی از خوشنویسی نستعلیق و شعر فارسی تردید در این ادعا باقی نمیگذارد.
اما در همسایه غربی حکایت از نوع دیگری بود. در ایران به جای خالی خوشنویسی نستعلیق، خط نسخ که ویژۀ کتابت ادعیه و متون دینی و قرآن و احادیث بود، تکیه زد. در این بُرهه بزرگترین نسخنویسی تاریخ خوشنویسی بعد از قرن هفتم و مبدع نسخ ایرانی برابر مکتب نسخ عثمانی قامت آراست. مکتب نسخ عثمانی که از مهمترین و شاخصترین هنرمندان بزرگ این عرصه پدید آمده بود و از پشتیبانی بیدریغ دربار عثمانی برخوردار بود، شعاری را به صورت امثال سائره درآورده و در جهان اسلام شایع ساخته بودند که: «قرآن در مکه نازل شد، در قاهره خوانده شد و در استانبول نوشته شد» که بسیار سخن بجا و درستی است؛ زیرا در بخش اول شکی نیست و در بخش دوم قاریان مصری سرآمد تمام قاریان جهان اسلام بودند و خوشنویسان عثمانی در خوشنویسی خط ثُلث بعد از انقراض عباسیان و ظهور محمد فاتح ید بیضا داشتند؛ اما این ظاهر قضیه بود و هدف اصلی، نادیده گرفتن سهم هنرمندان ایرانی در قرائت و خوشنویسی و صفحهآرایی قرآن کریم بود که البته با شواهد زنده و شاهکارهای جاویدان در این عرصه، دفاع از جایگاه هنری ایران جایی ندارد.
به هر حال چون در استانبول، عثمان بن علی مشهور به حافظ عثمان (متوفی ۱۱۱۰ق) در عرصۀ کتابت قرآن کریم در همین عصر ظهور کرد و استوانهای انکارناپذیر بود که از نظر درجه و اعتبار همتراز حمدالله آماسیوی (م۹۲۷ق) بود که هر کدام از این دو، استاد و مراد گروهی از اعاظم خوشنویسان عثمانی بودند و اکثر قریب به اتفاق خوشنویسان سرآمد آن سرزمین با افتخار و تلاش سلسلۀ خوشنویسی خود را به یکی از آن دو میرسانیدند و احترامی زایدالوصف برایشان قائل بودند و در آنجا خوشنویسی ثلث و نسخ رواج و اهمیتی تمام داشت؛ چنان که در همین عصر بالغ بر صد خوشنویس ثلث و نسخ در حد استادی یا استاد تام و تمام وجود داشتند.
در ایران که زادگاه هنر اعتقادی خوشنویسی به معنای ریشهای آن بود و در خوشنویسی به طریق اولی هنرمندان ایرانی مُبدع اکثر قریب به اتفاق خطوط هفتگانه بودند، مکتب نسخ ایرانی با قیام هنری میرزا احمد نیریزی به تمام و کمال در رقابتی تنگاتنگ درخشیدن گرفت. نیریزی خوشنویس نامدار همزمان با سلطنت شاه سلیمان (۱۰۷۷ـ ۱۱۰۵ق) و شاه سلطان حسین صفوی (۱۱۰۵ـ۱۱۳۵ق) در ایران میزیست و با ابداعات و اصلاحاتی که در خط نسخ ایجاد کرد، ویژگیهایی مشخص برای خط نسخ به وجود آورد که سیمایی مجزا و متفاوت با نسخ مکتب عثمانی یافت و نسخی در کمال استحکام با اسلوبی زیباشناسانه بود و بعد از وی پیروانی فراوان یافت؛ چنان که بهتدریج شیوۀ او سراسر قلمرو صفویه را فراگرفت. میرزا احمد در آغاز از شاگردان آقا محمدصادق ارجستانی و سپس در خدمت آقا محمدابراهیم قمی بود، پس از مرگ آقا محمدابراهیم از قم به نیریز رفت و خود با پشتکاری وصفناپذیر به مشق و تکرار و تمرین پرداخت و آثار اکثر استادان پیش از خود را با بینشی هنری و ژرف تجزیه و تحلیل کرد و در طراحیها و اصلاحات به کار گرفت تا از سرآمدان خوشنویسی شد و شیوۀ خاص خود را که «مکتب نسخ ایرانی» بود، ارائه نمود. وی در حدود سال ۱۱۰۰ق در اصفهان مقیم شد. علاوه بر ابداع و استادی در نسخ، نستعلیق و شکسته را نیز در کمال خوبی مینوشت؛ اما روزگار به کتابت قرآن به شیوۀ ابداعی خود میگذرانید، قرآن و ادعیه و صحایف متعدد را به زیبایی و استادی فتح و ختم نموده است، آوردهاند که بسیار پسندیدهخصال بوده و متورع و به مکه و مدینه و عتبات عالیات و مشهد مقدس به زیارت رفته است.
هر چه از مبالغ خطیر حقالکتابه به دست میآورد، به اندکی قناعت میکرد و بقیه را انفاق فقرا میساخت، شادروان دکتر مهدی بیانی ۹۹ جلد قرآن و ۷۷ صحیفه و بسیاری از ادعیه و مرقعات دیگر از اثر خامۀ زرین و ارزشمند وی دیده است و نقل کرده که در یکی از مرقعات وی خوانده است که در مدت عمر ۶۰هزار تومان حقالتحریر دریافت داشته است. پس از مرگش جنازۀ وی را به کربلا انتقال دادند.
نیریزی تا پایان عمر با برکت خود از خوشنویسی کوتاهی نکرد. چنان که در ایام کهولت که به زیارت آستان حضرت مولیالموحدین در نجف اشرف نائل آمد در ۱۱۵۲ق دعای کمیل را با امضا و در نجف اشرف کتابت شد، نوشته است که در کتابخانه سلطنتی ایران نگهداری میشود. وی چون در دستگاه شاه سلطان حسین بود، آثار خود را با عنوان «سلطانی» امضا میکرد. قرآن نفیسی که در دورۀ پهلوی دوم به نام قرآن آریامهر در کمال نفاست چاپ و منتشر شد، به خط نیریزی از نسخ کتابخانۀ سلطنتی و یادگار ایام سلطنت شاه سلطان حسین صفوی بود. از ۱۰۹۴ـ۱۱۷۷ق آثار هنری نیریزی دیده شده است که جمعا ۸۳ سال میشود و از این رو وی عمری طولانی داشته و هم از آغاز جوانی به خوشنویسی مشهور و ممتاز بوده است.، متأسفانه از دقایق و جزئیات زندگی این بزرگ حتی سال تولد و مرگ او اطلاعی نداریم!
کسی که شاهکارهای بیقرینهاش زینتافزای کتابخانهها و موزههای جهان اسلام است و همواره بزرگان ما و زندگی و مرگشان با حجاب معاصرت یا سیاستگذاری آرشیوی غلط، پنهان و نادانسته میماند. آثار نیریزی و پیروانش از عصر صفویه تا امروز مکتب نسخ ایرانی را تشکیل میدهد که سلسلۀ خوشنویسان قَدَری را بهویژه در دو دورۀ صفویه و قاجاریه تشکیل میدهند؛ بزرگانی چون: محمدهادی اصفهانی فرزند ملا محمدصالح، آقاهاشم اصفهانی، عبدالله عاشور، عبدالعلی خراسانی، زینالعابدین قزوینی، وصال شیرازی و فرزندان هنرمندش (وقار، حکیم، داوری، فرهنگ، توحید، یزدانی)، میرزا احمد شاملو، محمد شفیع تبریزی، علی عسکر ارسنجانی و فرزندش محمد شفیع، زینالعابدین اصفهانی (اشرف الکتّاب)، غلامعلی اصفهانی، علیرضا اصفهانی (پرتو معروف به آقاجان)، میرزا محمدعلی اصفهانی و… که ادامهدهندگان مکتب نسخ ایرانی و شیوۀ نیریزی بودند.
چنان که گفتیم نیریزی در ایران معاصر شاه سلیمان و شاه سلطان حسین بود که در این زمان اورنگ زیب و اکبر و محمد شاه گورکانی به ترتیب بر تخت گورکانیان هند تکیه زدند، در ایران تا هجوم افاغنه به سببی که اشاره شد، امنیتی نسبی برقرار بود، اما در امپراطوری عثمانی که با دربار ایران رقابت علمی و هنری و نظامی داشت، در ۱۰۹۸ق مقدمه جدایی مجارستان از تصرف عثمانی آغاز شد و اتریشیها و ونیزیها بر بوسنه و موره مستولی شدند، در ۱۱۰۹ق عثمانیان در مقابل پرنس اوجین به شکست سختی دچار آمدند و مجبور شدند دو معاهدۀ صلح یکی در کارلویچ به سال ۱۱۱۰ و دیگری در پاسارویچ به سال ۱۱۳۰ق منعقد کنند و طی آن مجارستان، پودلیا و اردل و ترانسیل وانیا از قلمرو امپراتوری عثمانی جدا گردید و بدین ترتیب مقدمات تجزیه ممالک تحت سلطه فراهم آمد (استانلی لین پول: ۱۳۱۲ ر ۱۷۳) و هر روز دایرۀ نفوذ آنان تنگتر گردید.وهابیت پدیدۀ دیگری برای تجزیۀ کامل این قلمرو شد و جغرافیای به جای مانده از گسترۀ پهناور عثمانی به سبب نزدیکی و همجواری به اروپا توانایی حمل بار امانت هنر اسلامی و نگاهبانی و میراثداری شاهکارآفرینان مشرق زمین را نداشت.