• بازديدها: 234

امیر کبیر و غرب ایران - بخش چهارم

شورش حسن سلطان اورامی

اندکی پس از شهادت امیرکبیر بود که حسن‌سلطان اورامی قیام کرد و عزیزخان سردار کل مکری به دستیاری و حمایت از شورش اورامی‌ها متهم گردید. به قول صاحب تحفه ناصری، در اواخر سال ۱۲۶۸ق [سال عزل و قتل امیرکبیر] حسن سلطان اورامی به استظهار سردار کل [عزیزخان مکری] بنای شرارت و خودکامی نهاد و عَلم طغیان برافراشته والی [کردستان] تفصیل را به صدراعظم (میرزا آقا‌خان نوری) خبر داد… (۱۳۶۶: ۲۵۱) و بنا به گفته نادرمیرزا ـ مؤلف تاریخ و جغرافیای دارالسلطنه تبریز ـ شورش اورامان بنا به اشاره و تحریک عزیزخان مکری سردار کل صورت گرفته و بعد نیز سندی در این باب از سردار کل مکری به دست آمد که به محمدبیگ اورامی نوشته بود و…

شورش شیخ عبیدالله شمزینی

با این‌که در شورش حسن سلطان، فوج نظامی کردستان تحت امر حکمران و نیروی اعزامی از تهران به نظارت فرهادمیرزا معتمدالدوله شکست خورد و فرهادمیرزا در هجوم تفنگچیان اورامی از محاصره گریخت، اما در مقابل دومین نیروی دولتی و طراحی نقشه جنگ به حدی توانا و مجهز بود و شدید عمل کرد و نیز از طریق مذاکره هم وارد عمل شدند و حسن سلطان را در مجلس مذاکره به قتل رسانیدند که تا مدتها آن مناطق در بهت و سکوت بود. در ۱۲۹۵ق ایران به دو بخش نفوذ روس و انگلیس تقسیم شد و مناطق غربی در محدوده چهارده ولایت به مسعودمیرزای ظل‌السلطان و مابقی به کامران‌میرزای نایب‌السلطنه واگذار شد، شورش شیخ عبیدالله نهری در ۱۲۹۷ق در راستای اعتراض به تصمیمات دولت مرکزی و اوضاع نابسامان اقتصادی، نظامی و سیاسی تهران بود. شورش شیخ عبیدالله نهری از جمله وقایع مهم عصر قاجاریه است که نگاه تک‌بعدی به آن، ستم تاریخی به مردم کُرد و خدشه‌دار کردن تعهد ملی و مسئولیت آنها نسبت به ایران و کرد و کردستان است. به سبب حساسیت موضوع و علاقه به تنویر افکار عمومی و بیان بدون خدشه، ضرورت است داده‌های تاریخی فهرست‌وار به عنوان شاهد ادعا ارائه شود.

همان طور که پیشتر گفتیم، نخستین فریاد اجتماعی بعد از شهادت امیرکبیر، از اورامان آغاز گردید و فرهادمیرزای معتمدالدوله عموی ناصرالدین شاه و مغز متفکر سیاسی و فرهنگی و نظامی قاجاریه، آن قیام را خوابانید؛ اما آتشی زیر خاکستر ماند که میدان را برای صفیر کشیدن و بیضه نهادن دول خارجی در ایران مهیا ساخت. برکار شدن میرزاآقا‌خان نوری به جای امیرکبیر و وقایع پس از آن، مسائل ایران و عثمانی از یک سو و رقابت عثمانی و روسیه تزاری به عنوان دو ابرقدرت منطقه از سوی دیگر، و نیز منافع و رقابت سیاسی روس و انگلیس در ایران، سمت سوم مسأله بود، به اضافة ناتوانی، بی‌نظمی و گسیختگی امور در دولت ناصری، قیام شیخ عبیدالله را در پی داشت و به موازات آن خیزش‌های پیاپی در غرب و جنوب غربی ایران از ۱۲۹۵ تا ۱۳۰۵ق را موجب گردید.

به‌رغم نظر کسانی که مقصود شورش شیخ عبیدالله نهری را تجزیه کردستان دانسته‌اند، باید گفت وی در پی انقراض حکومت قاجاریه و به قدرت رسانیدن دولتی صالح در مرکز ایران و یا دست‌کم انجام اصلاحاتی در کشور و ایجاد اتحادیه اسلامی میان ایران و عثمانی بود. این که بعضی از مأخذ دوره قاجاریه و پیروان‌شان می‌کوشند به این ماجرا رنگ و بوی تقابل شیعه و سنی بدهند، به هیچ وجه اساس تاریخی ندارد؛ زیرا اگر حکایت مقابله مذهبی بود، هیچ‌گاه ایل بزرگ «قراپاپاق» که شیعه هستند، به این قیام نمی‌پیوستند و همزمان در خرم‌آباد لرستان شیعی، به هواخواهی شیخ عبیدالله فوج مراغه که به همراه مسعودمیرزای ظل‌السلطان بودند، سر به شورش برنمی‌داشتند و به پیروی از آنها، ایلات لُر قیام نمی‌کردند تا ظل‌السلطان در همان گیرودار یازده نفر از سران آنان را سر از تن جدا کند و به قلع و قمع آنها بپردازد و سپس شورش سیدرستم گوران اهل حق و ایل کلهر شیعی و جوانمیر هماوند (۱۳۷۷: ۱۶۲ـ۱۷۳) متعاقباً در کرمانشاهان و در همین راستا برپا نمی‌شد و در نهایت حسینقلی‌خان بختیاری ـ ایلخان بزرگ ایل بختیاری ـ جان بر سر این سودا نمی‌نهاد.

جز تواریخ نگاشته منشیان قاجاری، هیچ یک از منابع معتبر، به صبغۀ مذهبی شورش شیخ عبیدالله کمترین اشاره‌ای نکرده‌اند و از بیم فراگیر شدن شورش، دستاویزی جز دمیدن به این اختلاف ساختگی نداشتند و چنانچه سخن دولت قاجاریه و شایعه‌پراکنان و منشیان آنان یک در هزار صحت می‌داشت، هیچ گاه مراجع عظام نجف و علمای تهران از کنار آن به‌سادگی نمی‌گذشتند. قیام شیخ عبیدالله و حرکات موازی و پیامدهای آن را باید مقدمه «تحریم تنباکو» و سپس «نهضت مشروطیت» دانست. متأسفانه اغلب نوشته‌ها درباره این حرکت، به نکاتی جزئی از کلیت ریشه‌دار موضوع دست زده و در پردازش وقایع به خطا رفته‌اند و به سبب بی‌توجهی به علت امر، با مبالغه در توصیف قضایا و نگارش یکسویه، از واقعیت قلب ماهیت نموده‌اند. امروز در بازبینی ارکان و اسکلت واقعی قیام‌های ده‌ساله (۱۲۹۵ـ ۱۳۰۵ق) باید ظواهر ساختگی را کنار نهاد.

اگر چنانچه برای ملت ایران این قبیل امور یا برتری شیعه و سنی، محلی از اعراب می‌داشت، هیچ‌گاه پس از سلطنت صد و پنجاه سالۀ صفویان شیعی، غلبه افاغنه سنی را نمی‌پذیرفتند و به سلطنت افشاریه سنی تن نمی‌دادند و قریب پانصد سال سلطه سلسله‌هایی چون غزنویان و سلجوقیان و خوارزمیان سنی و تیموریانِ گاه سنی و گاه شیعه را به عنوان تاریخ برای خود ثبت و ضبط نمی‌کردند. به هر حرکت مخالفی رنگ اختلافات مذهبی می‌دادند تا از آب گل‌آلود ماهی بگیرند؛ اما قیام شیخ عبیدالله با شواهدی که آوردم، به هیچ روی در دایره مقوله اختلاف مذهبی نمی‌گنجد.

در این برهه فرهادمیرزای معتمدالدوله با مسعودمیرزای ظل‌السلطان در اصفهان و جنوب و امیرنظام گروسی در کنار ولیعهد مظفرالدین‌میرزا در تبریز، کارگردان سرکوب معترضان بالقوه و یا بالفعل بودند. ایران از ۱۲۹۵ق عملا به دو منطقه نفوذ روس و انگلیس تقسیم شده بود، ظل‌السلطان از این مقطع حاکم چهارده ایالت و ولایت یعنی جنوب غربی و غرب ایران بود و برای تعویض ولیعهد، دو کرور (یک میلیون تومان) به شاه پیشکش می‌داد و روزنامه تایمز از وی حمایت می‌کرد! قسمت دیگر ایران نیز تحت نفوذ روسیه و قلمرو حکمرانی کامران‌میرزا نایب‌السلطنه بود. این تقسیم گام اول روسیه و انگلستان برای رسیدن به قرارداد بعدی سال ۱۳۲۵قر ۱۹۰۷م بود.

این اشغال نامرئی که سرآغاز و موجب شورش شیخ عبیدالله و علت‌العلل آن بود، از همین سال مسأله معادلات دولتین انگلیس و روس بود و روسها چون ایران را مرغ خانگی و شکار در تیررس خود می‌دانستند، به امتیاز دادن به انگلستان رضایت نمی‌دادند؛ اما بعدها جنگ روس و ژاپن، انقلاب ایران و اقتدار آلمان و نزدیک شدن آنها به مرزهای ایران به واسطه راه‌آهن بغداد و نفوذ بیش از حد آن در خاور نزدیک، مجموعا موجب شدند که سرانجام روس وادار به همراهی با تمایل انگلستان شود و آنچه در این هنگام به عنوان اعتراض شیخ عبیدالله آغاز شده بود، سرکوب شود و سالها بعد به انعقاد قرارداد کذایی انجامد.

ترورهای مشابه سران معترض در این سالها: در ۱۲۹۷ق توطئه ترور حمزه آقای بلباس منگور توسط امیرنظام گروسی در مجلس مهمانی؛ در ۱۲۹۹ق توطئه ترور حسینقلی‌خان بختیاری توسط ظل‌السلطان در مجلس مهمانی؛ در ۱۳۰۱ق توطئه ترور جوانمیر «هماوند» توسط ناصرالملک قراگوزلو در مجلس مهمانی، که هر سه یادآور توطئه ترور حسن سلطانی اورامی در مهمانی توسط فرهادمیرزای معتمدالدوله بعد از شهادت امیرکبیر بود، تطبیق و تطابق نقشه‌ها همه و همه حاکی از جاری بودن این توطئه‌ها از یک مجرا می‌باشد.

به هنگام شورش شیخ عبیدالله، ظل‌السلطان با افواج نظامی خود در خرم‌آباد بود و در تهران ـ مرکز سلطنت قاجاریه ـ از سپاه قدرتمند و فرماندهان کارآزموده و برنامه صحیح سیاسی و نظامی خبری نبود و شیخ عبیدالله عزم تبریز ولیعهدنشین کرد که مسافتی با جبهه نظامی او نداشت، تا سپس عزم تهران کند. ظل‌السلطان که برای رسیدن به سلطنت و نیل به مقام ولایتعهدی تلاش می‌کرد، سپاهی برتر و بهتر از لشکریان پدر با پشتیبانی دولت انگلیس و پشتوانۀ مالیات‌ها و مداخل برگرفته از ایلات و عشایر و اواسط الناس و تجار شهری فراهم ساخته بود.

روزنامه اطلاعات - ۲۴ دیماه ۹۷