• بازديدها: 1 912

گوران ، مینورسکی (ترجمه سما سلطانی) - بخش سوم

گفته می‌شود دلفان‌ها به لهجه لکی[1] یعنی کردی جنوبی سخن می‌گفتند ولی خانواده‌هایی از آنها ممکن است گورانی زبان‌هایی را جذب کرده باشند. توضیحی ممکن است ارتباط دلفان‌ها را با استان‌های خزر نشان دهد. در سال 1891 دوست فقیدم آقا سام که خودش اصلاً اهل دلفان بود، در کلاردشت یک شورش مذهبی را رهبری کرد. کلاردشت در مرز شرقی دیلم قدیم[2] بود.

6 ـ آخرین مرحله بحث ما باید مقایسه‌ای بین لهجه‌های گورانی (گورانی ـ اورامی ـ باجیلانی ـ زازا) و بعضی از لهجه‌های فلات مرکزی باشد. در سال 1906 اُ ـ مان لهجه‌های گورانی (اجداد زبان قدیمی مادها)[3] را بررسی کرد، اما سه سال بعد او لهجه‌های گورانی و زازا را به عنوان لهجه‌های مرکزی[4] معرفی نمود. شکی نیست که لهجه گورانی از زبان کردی متمایز است ولی لهجه‌های مرکزی ایران[5] آن چنان ترکیب‌های غیرعادی از لغات و اجزاء گرامری را ارائه می‌دهد که مقایسه آنها با یکدیگر مشابهات معدود و تفاوت‌های فاحشی را نشان می‌دهد.

به عنوان یک گروه خاص لهجه‌های خزری مورد بررسی دقیق قرار نگرفته‌اند و ما هنوز در مورد سکنه دره‌های دورافتاده کمتر آگاهی داریم. همان طور که در بالا پیشنهاد شده است، استان‌های خزر مخزنی از نیروی انسانی بوده‌اند و از بین آنها خانواده‌هایی برخاسته‌اند و کاملاً امکان‌پذیر است که این خانوارها موطن اصلی خود را ترک کرده و به گروه‌های دیگر پیوسته باشند. ما امروزه درباره لهجه‌ای که آنها در موطن خود یعنی سرزمین دیلم که در قرن دهم به ایران و ماوراءالنهر حکومت می‌کردند، چیزی نمی‌دانیم.[6]

تغییراتی که در لهجه‌ها موجود می‌باشد، ممکن است در طول جدایی طولانی آنها صورت گرفته باشد. در چنین شرایطی ما باید ترجیح دهیم که پیشنهادهای تاریخی را فراموش کنیم تا محققان دیگری لهجه را مورد بررسی قرار دهند و ما هیچ نوع عجله‌ای در مشخص نمودن آنها با نظریات شخصی خود نداشته باشیم.

 

4ـ ادبیات مکتوب گوران

در حال حاضر هر کسی می‌تواند دورنمایی تقریبی از ادبیات گورانی داشته باشد. حتی وقتی که نام نویسندگان مشخص می‌شود ولی جزئیات و بیوگرافی آنها موجود نمی‌باشد. تفاوت بین لهجه غیرممکن است چون گورانی مکتوب (Koivy) است و در چشم بومی‌ها ادبیات گورانی ترکیب نامشخصی است. در لهجه اورامان آواز خواندن به صورت گورانی چرین[7] گفته می‌شود.

در شعر می‌دانیم فقط آثار مذهبی اهل حق وجود دارند. یک جلد از کتاب مذهبی‌شان به نام سرانجام که در سال 1911 آن را به زبان روسی منتشر نمودم، در زبان فارسی موجود است ولی جدا از اشعار الحاقی به زبان گورانی، آثار جملات گورانی به صورت شعر[8] هم وجود دارد. حاجی نعمت‌الله نویسنده فرقان الاخبار[9] می‌گوید که او رساله تحقیق را به زبان کردی نوشته است و زبان کردی که او مورد نظرس است، به احتمال بسیار زیاد زبان گورانی است.

در جای دیگری (صفحه 3) می‌نویسد؛ که کردی زبان (زبان ظاهری) سلطان سهاک بوده است. او کسی است که به زبان گورانی سخن می‌گفته است. کلمات قصار کردی در فرقان به لهجه گورانی[10] می‌باشد.

ادبیات شاعرانه گورانی به سه دسته تقسیم می‌شود: شعرِ حماسی، غزل و مذهبی.

از این به بعد به این سه دسته شعر (MSS) می‌گویم و بیشتر اشعار به وسیله (سی ال ریچ) و (آر ـ تایلور) جمع‌آوری شده‌اند و فعلاً متعلق به موزه بریتانیا می‌باشند.

ریو (Rieu) بدون هیچ کمی موفق به جداسازی معنی متن و تهیه خلاصه واضحی از گرامر گورانی گردید.

728 ـ ii Cat-pers-MSS. او همچنین به این نتیجه رسید که اگر چه زبان رسمی کردستان کردی است، ولی این لهجه اصلاً فارسی است. برای شعرهای بزمی من از B.M.Gr. 6444(Foi. 8-54) نقل می‌کنم که برگزیده‌هایی از آن به وسیله مرحوم E. Bsoone ـ ژانویه 1921 ـ 81 ـ 57 منتشر شده است. لیستی از فهرست آن برای من به وسیله آقای س ـ توپالین در سال 1927 فرستاده شد. بعضی از واژه‌هایش به وسیله شعرای کرد دارای گرامر منظمی بود به طوری که دکتر سعید خان کردستانی در تاریخ پنجم جولای سال 1917 در همین رابطه در تهران با من تماس گرفت.

در ماه مه 1914 در ذهاب و در سال 1918 در صحنه من تعدادی از اشعار کردی به دست آوردم اما بیشتر آنها بعد از ترک ایران در سال 1919 از من دزدیده شدند. خوشبختانه متونی را که من از دوستم سالار گوران که به عنوان پناهنده در سال 1917 مدتی در تهران به سر می‌برد، گرفته بودم، نگهداشته‌ام.

 

8 ـ شعر حماسی

خورشید خاور ـ براساس عشق خورشید شاهزاده کشور خاور به خرامان دختر امپراطور چین. نویسنده کتاب گمنام است (اوایل قرن نوزدهم ـ Add . 7829 . ff68 ـ 15 خط از صفحه) ریو Rieu از کتاب هفت نوع غزل نقل می‌کند که با این مطلع شروع می‌شود. (دمای ذات جهان‌آفرین) در اینجا ابتدای نامه خورشید به خرامان همان طور که در سال 1917 از کپی خودم که گم شده است، دیکته شده است.

قلم گرت و دَس بهروز سرور

نویسا جوا و نامــــدار کشور

سر نامـة اَو طـــلا انشا کرد

اول اسم زال ماشکول ـ گوشا کرد (مشکل‌گشا)

لیلی و مجنون ـ Add 7829 ff134 ـ 68 (15 خط صفحه)

شروع با این مطلع (واحدی بی‌چون هی ای بی‌همتا) یکی از شعرهای خودم هم دارای قسمتی شبیه به این شعر بود. « لیلی به دیدن مجنون به کوه نجد می‌رود) (186 غزل) به من گفته شد که نام نویسنده ملاوَلَوْ (به معنی عقاب یا بچه که به عربی وَلَدْ می‌گویند) او گورانی اهل گهواره بود که در سال‌های 1885 ـ 1875 زنده بود. در اینجا شعر آورده می‌شود.

کوچــه شاو و میل کرد یک شعر امیــر شاه

میــل لیلی داشت دوس خـــواهی لیل کرد

شاو کوچ صحرای دشت داجیل [دُجیل] کرد

جارچیـــان جاردان و حوکم (حکـم) شاوه

بُو اَتِ اَحشام بـینی شی پــاوه[11] (بِنُوشیبان)

خسرو شیرین ـ Add. 7826 ـ به تاریخ 1816 / 1231 ـ ff151 (812/1 خط circa)

شروع با مطلع (گشت با پشو حال با دیل گرانی) کپی کامل این شعر به Preussisch Staats bibio thek می‌باشد. (Pertsch صفحه 963 شماره 995 ـ ff142 در 1825/1241 کپی شده) و به وسیله هورنل در سال 1837 در تبریز خریداری شد. کپی سوم هم متعلق به من بود. من فقط قسمت ابتدایی شعر که مربوط به تولد خسرو پرویز است را دارا می‌باشم.

منکلود موجـود به کـام و وایه

سپــرداش و دس دایان و تایه

پیچانش و برگ واتای بو عمر[12]

پـروردش دان به شهد و شکر

فرهاد و شیرین ـ MS ـ هورنل ـcf. ـ pertsch صفحه 963 شماره 994 ـ 93 ـ fol.v.b

با این مطلع:

یا پـــردة غــایب بی‌عیب پرورده

کی روحت سیفات تمــام ناکـرده

کپی من از این شعر ناقص است. ـ 680/1 circa ـ ff54 غزل در اواخر قرن نوزدهم.

با این مطلع:

کی دینیاش و کام تا به سر بردن

شیرین به بیستون می‌رود:

بشنو یا شیـــرین دلدار دیــرین

هوای فرهاد کرد نه قصر شیرین

جفــا کیشا ویش آوردیش و یاد

بنــا کرد بایو باوین و فرهـــاد

5 ـ بهرام و گل‌آندام: داستان عشقی بهرام پسر شاه کیشا ور و گل اندام شاهزاده چینی. 23554 و Br.Mus.Add. ـ خط 12. Ff53 ـ اوایل قرن نوزدهم

مطلع شعر:

یا عشقی یاور مجو شا چون برگ

یا دیل مکیشا نه رای وینه برگ

6 ـ هفت خان رستم ـ MS هورنل ـ 944 No. 963 صفحه ـ Pertsch (کرد MSO Pattern)

شاعر قهرمانی‌های رستم را در مازندران می‌خواند (1-26 b ff. شاهنامه چاپ vullers ـ 337 ـ 335 ـ 1)

شروع با این مطلع:

بـه نام بی‌چون نامی بهترین

پادشای بی‌باک جهان‌آفرین

من شعر رستم و دیو سفید (vullers-i351) را بخشی از هفت خان می‌دانم.

سهراب و رستم از شعرهای هورنل ff-26a-55a

8 ـ جهانگیر و رستم. جهانگیر پسر رستم است و ماجراهایش شبیه ماجراهای برادرش سهراب است. (cf-Etheli Grund, der Iran) ـ phil-ii234شعری که قبلاً در ذهاب آن را خریدم.

10ـ کتاب محمد حنفیه، داستان محمد پسر علی ابن ابی‌طالب و همسرش خاوله الحنفیه[13] (شعر پاریس ـBib.nat. ـ sup ـ فارسی شماره 777 دارای 35 ff ـ Colophon) پایان شعر محمد حنفیه به زبان گورانی است و شامل ستایش امام علی مرتضی و قیافه (روی) و پسرش محمد حنفیه می‌باشد و جنگ‌ها و مبارزاتش را در شعبان سال 1228 هجری، (اوت سال 1813) را مورد توجه قرار می‌دهد. این شعر با بسم‌الله شروع می‌شود:

یا خدای رحمـان یا خدای غفور

یا خدای سرپوش ستار و صبـور

11ـ نادر توپال = شنیده‌ام که این شعر به جنگ نادرشاه با توپال ـ عثمان پاشا در نزدیکی ذهاب A.D – 1733 اشاره می‌کند. به L. Lockhart ، نادرشاه ـ 1938 صفحه 68

12ـ جنگ‌نامه شاهزاده محمد ـ علی میرزا با کیا پاشا . شعر fol ـ 55 ـ 70 ـ هورنل cf. pertsch شماره 994. نویسنده میرزا کرندی پیروزی شاهزاده علی میرزا حاکم کرمانشاه را بر کیای داود پاشای بغداد در ژوئن سال 1821 با تفصیلات بیان می‌کند. به حکایت K, Rich ـ 184 مراجعه شود. این واقعه در نزدیکی ذهاب انجام شد.

13ـ جنگ ملخ با آتش ملوچ ـ یک شعر پهلوانی کمدی[14] در جنگ ملخ‌ها با پرندگان آینه مل (در زبان فارسی آتش ملچ در زبان کردی آگر ملوچ و در عربی سمر مر به لاتین روزو[15] نامیده می‌شود.) نویسنده ناشناس است. چون روز حمله ملخ‌ها در متن سال 1882/1300 ذکر شده است، شعر بعد از این تاریخ نوشته شده است. شعری که در تملک من بود، دارای ff7 و 15 خط در صفحه است.[16]

اول ابتــدا بـــه نــام کـــریم فضل بسم‌الله رحمان الرحیم

جنگ آینه ـ مل چنی شای جراد بوا چون یاران هم بین و باد

ز سنی هـــزار سیصد یا کمتــر پیابی ملخ گروی بد اختـــر

ملک گرمسیر تا شهر بغداد و سوزی خوریا گردش دان و باد

 

ب ـ اشعار حماسی

بهترین نوع اشعار حماسی اشعار Br. Mus یا 6444 که شامل اشعاری از بیست و هفت نویسنده که همگی قبل از 1788 میلادی می‌زیسته‌اند.

محزونی ـ ff ـ 10 ـ 32 ـ 33 گفته می‌شود که در قلمرو اردلان خسرو خان اول که از سال 1168 تا 1204 برابر با 1754 میلادی تا 1789 حکومت می‌کرد.

شیخ احمد تختی ـ f ـ 11 اهل اورامان تخت ـ تا 1640 میلادی زندگی می‌کرد.

محمد قلی سلیمان ـ ff ـ 12 و 13

میرزا ابراهیم ـ 26 ـ f

5 ـ مولانا قاسم ـ 28 ـ f

6 ـ یوسف یاسکا ـ 32 ـ f بر طبق [سخن] دکتر سعید خان او نوکر خان احمد خان اردلان[17] بود. اربابش باو مظنون شد که با همسرِ خان، کلاه زر خانم دختر شاه عباس[18] ارتباط دارد و او را زنده immure نمود.

شیخ لطف‌الله ـ 32 ـ f

8 ـ ملا طاهر اورامانی ff ـ 32 و 38

الیاس بگ f ـ 33

10ـ ملا فضل الله f ـ 33

11ـ حاجی علی محمد بگ تیلاکو f ـ 34 تیلاکو یکی از مناطق شرقی اردلان به senna در EL‌مراجعه شود.

12ـ مولانا فرخ پلنگانی f ـ 34

13ـ ملا حافظ فرهاد f ـ 34

14ـ زیدا بگ f ـ 39

15ـ محمدامین بگ اورامی f ـ 39

16ـ شیخ یعقوب خان f ـ 40

17ـ اوویس بگ f ـ 40

18ـ مولانا یوسف برادر ملا حبیب کلان 41 ـ f

19ـ شیخ حسن (دارا) در هاردی ـ f ـ 45

20ـ عبد f ـ 46

21ـ عمر نازاری f ـ 46

22ـ شیخ مصطفی تختی (اورامان تخت)f ـ 48

23ـ صوفی علی کیوانی f ـ 46

24ـ شیخ احمد مویی f ـ 4958

25ـ لالو خسرو f ـ 50

26ـ شیخ شمس‌الدین دارا (دره) ـ هاردی f ـ 51

27ـ استاد میکائیل f ـ 51

28ـ خانی [خانا] قبادی f ـ 51 ـ از ایل جاف که به زبان کردی صحبت می‌کند. باید اشعارش به زبان گورانی باشد و همین باعث اثبات این موضوع می‌شود که این لهجه برای اهداف ادبی و تغییر لهجه جاف‌ها می‌شود. علاوه بر این، نام‌ها، اسامی دیگری هم به وسیله دکتر سعید خان به من گفته شده است.

29ـ ملا مصطفی بیسارانی از روستای بیساران در ژوارود. او در سال 1760 میلادی درگذشت و در دورو اورامان تخت دفن گردید. امکان دارد که او با شماره 22 یکی باشد. بسارانی دیوانی به نام (کلیات) به جا گذارده است.

30ـ صیدی در حدود 1520 میلادی شهرت یافت و با لهجه خاصی شعر می‌سروده است. قطعاتی از اشعار او را که دکتر سعید خان به من داد، مؤید گورانی بودن آنهاست. او از کلمه (خووم) به جای (وم) گورانی در اشعارش استفاده کرده است. دیوانی هم به نام کلیات از او رازآو [رزاو] (اورامان تخت) به جا مانده است. ولی مالک اشعار اجازه کپی کردن به ما نداد.

31ـ ملارحیم تایجوزی جوانرود (این نام از ایل جاف است) او کلیات و عقیده نامه دارد زبانش هم ترکیبی از لهجه‌های متفاوت است.

32ـ احمد بگ کوماسی به خاطر مرثیه‌هایش معروف است که در زیر به تفصیل می‌آید. دکتر سعید خان در چاپ دوباره اشعارش شعر کوتاهی را با این مطلع (قلبم و زوخه) را به من داد.



[1]ـ ا. من، دای مونداراتن در لور ـ استام، PXXI، ولی بدون هیچ متن گویا

[2]ـ ممکن است اسم غیرعادی دیلف ـ ان، با قله مشهور دولفک گیلان ارتباطی داشته باشد. (دالفک، دورفک). همان طور که توسط توماسچک اشاره شد، دومی ممکن است نام بوکس، کسی که (با توجه به پتال، وی، 25) در همسایگی کادوسکی و گلای، نزدیک دهانه رودخانه آماردوس ( = سفیدرود) زندگی می‌کرد را منعکس کند. به عبارتی دیگر، اصل قبیله کلاردشت، خوجاوند، قبیله کرد گاروسی که توسط آقا محمدشاه منتقل شدند، است. سوءظنی وجود دارد که دین اهل حق در میان گاروسی [گروسی] گسترش یافته است و آقا سام خودش را از این حادثه سودمند کرده است.

[3]ـ Mann, Mundarten d. Guran, 52 Mundarten der zen , 24.

[4]ـ Die Tajik=Mundarten der provinz fars, 1909, [. Xxiii; "Diese TFulschlich fur Kurdish gohltence Dialeketo

Gehoren durchaus zu denjenigen Mundarten, die Geiger als: zentrale bezeichnete”

[5]ـ cf. ـ آخرین به جا مانده به وسیله اچ ـ و ـ بیلی در E - I تحت نام (Persia) (ایران).

[6]ـ فقطتعدادی از اسامی افراد و تعدادی لغات از قبیل lauk به معنی حزب ushtulum به معنی سخت درشت. به کتاب La domination de Dailamites نوشته مینورسکی ص 22مراجعه شود.

[7]ـ Beneductsen-chrtstensen، صفحه 122

[8]ـ مینورسکی،Materiaux 51و 12. بعدها من به بررسی غزلیات گورانی همراه با یک نفر گورانی پرداختم.

[9]ـ. صفحه 23 ـ به کتاب toumari اثر مینورسکی در Rev ـ تاریخ ادیان ـ ژانویه 1928، صفحه 105 ـ 90.

[10]ـ در طول بازدیدم از سلیمانی در سال 1934 یک کتاب شعر فارسی به عنوان هدیه به من داده شد که شامل شجره‌نامه شیخ‌های برزنجی بود که آنها با سلطان سهاک نسبت داشتند و به من گفته شد که یک نسخه ترجمه کردی از این کتاب تهیه شده است.

[11]ـ بِنُو شیبان.

[12]ـ بوی عنبر.

[13]ـ vide vifra صفحه 94.

[14]ـ افسانه گرگ و روباه اثر بندیکسن هم در این زمینه است.

[15]ـ بهLa legend de leau des sauterelles – J - Denyدر ـ ـ 1932 ـ 340 ـ 323.

[16]ـ همین شعر شامل الفبای کردی (گورانی) در 20 غزل است.

[17]ـ از این والی اردلان در زمان شاه عباس و شاه صفی ذکر شده است: عالم آرا 762. دهلی. عالم آرا. تهران 1316. صفحات 288 ـ 195 ـ او نقش فعالی در حکومت ماوراءالنهر داشته است ولی سرانجام به اتومان‌ها [عثمانی] رفت و در موصل در سال 1636/1046 درگذشت. شاخه [شاه] ابراهیمی اهل حق از او به عنوان یکی از فعالان گروه یاد کرده است..

[18]ـ تاریخ‌نویسان و اهالی اردلان او را (زرین‌کلاه) خواهر شاه عباس یاد کرده‌اند.