
پرتو با اینکه در دامنه زاگرس زندگی میکند، اما دلش برای فرهنگ و مردم ساکنان هندوکُش در افغانستان میتپد و آخرین سروده او فریادی از سردرد در باره حرکت فجیع انتحاری زمستان ۹۶ در کابل است که بیش از دویست کشته داشت، به گناه بیگناهی اختلاف عقیده، با نام «اصحاب کهف» و توضیح: در دفاع از مردم مظلوم افغانستان.
گردباد شعلة جواله شد گردابها
چشم بگشایید ای اصحاب کهف از خوابها
پس چرا دست دعاتان خشک شد در آستین
ای به هر جویی روان از دستتان خونابها
روشنی را دشمنید و سنگتان در دامن است
گر چراغی بر کُنند از گوشهای شبتابها
جز سَموم نامرادی، خود چه دارید از حیات
ای نفسهاتان گیاه هرزه مردابها
ریزة خوان شمایان، کام جان را نشتر است
چون گلوی ماهیان را طعمة قلابها
خنده دارد وعدة موهوم فردای شما
برنتابد رشتة پوسیدهتان این تابها
جملگی فرمانده و خود در نهان فرمانپذیر
تا چه فرمایندتان ای بردگان، اربابها!
با نسیمی دفتر ایامتان ریزد به خاک
گر ز هر شاخی درآویزید چون لبلابها
دیگران، خوش برگذشتند از مدار مهر و ماه
همچنان ما پایبند رمل و اُسطُرلابها!
ای به سودای عبادت سجده برده، زینهار
برنخیزد جز فساد و فتنه زین محرابها
ناسزا، «پرتو» سزای ناسزاداران بوَد
شاعری و شعر ارزانی مضمونیابها
(۱۳۹۷: ۱۷ر ۱۸)
بُعد دیگر در اشعار پرتو، نوآوری در سرودن اشعار کردی کرمانشاهی و ایجاد تحول چشمگیر در این عرصه است که راهی روشن و فارغ از اوزان محدود هزارساله اینگونه در مقابل شاعران کُردیسرای منطقه گشوده است که هر استعدادی که در این زمینه سخنی برای گفتن داشت، قدم بر جا پای ایشان نهاد و این نوآوری پس از یک قرن سکوت، تمامی مرزهای فرهنگی زبان و ادبیات کردی را که پشتوانه زبان دری است، درنوردیده است و در واقع خزائن گرانسنگ ادب کردی عهد افشار و زندیه را با زمان معاصر پیوند داده است؛ و نیز پنجرهای تازه به روی شعر عامیانه فارسی کرمانشاهی است. حافظه توانمند پرتو که با مطالعات عمیق در آثار شاعران بزرگ پارسیگوی، گنجینهای ارزشمند از شاهکارهای جاویدان ادب فارسی فراهم نموده، گویای بُعد دیگری از ویژگی هنری و ادبی اوست.
پرتو افزون بر آنکه نکتهها از کتاب مقدس و قرآن در خاطر دارد، اکثر قریب به اتفاق ترجمه سرودههای شاعران بزرگ جهان همچون هومر، سرایندگان معلّقات سبع، شکسپیر، تاگور و… را با دقت تمام مطالعه کرده و در حفظ دارد و بر آثار شاعران مکتبها و سبکهای مختلف ادبی خراسانی، عراقی، هندی و بازگشت چنان مسلط است که هر بیتی را که بخوانیم، استاد ماقبل و مابعدش را میخواند؛ اما برتر از همه این ویژگیها و هنرها، زلالی شخصیت و اندیشه پرتو است. در دورنگیهای این زمان که جوانب مختلف زندگی بسیاری را بهویژه در عرصه فرهنگ و ادب فراگرفته، پرتو یگانهای است که چون از قبیله آزادگان پیر و جوان و خرد و کلان ایشان را میبینند، گویی خود را در آئینه دیدهاند: دستگیر، راهنما، دلسوز، رفیق شفیق، استاد و چراغ راه که بسیاری از جوانان را اسوه زندگانی اجتماعی و فرهنگی و ادبی بوده و هستند.
در پایان این نوشتار که به مناسبت چاپ چهارم مجموعه «کوچهباغیها» سرودههای پرتو کرمانشاهی آورده شد، در ایامی که شمارگان کتابها شوربختانه به ۲۰۰ و ۵۰۰ نسخه رسیده و مطالعه حتی با جایزه دادن میسر نمیشود، وقتی کتابی بدون تبلیغات و پشتوانه و هیاهوی رسانهای، رسماً چهار بار در تیراژ بالای۱۰۰۰، ۲۰۰۰و ۳۰۰۰ منتشر میشود و صدها بار نیز به گونه غیررسمی تکثیر میشود، حتما شایان خواندن و شایسته کندوکاو است و با آنچه از این سرودهها حاصل میشود، باز این سخن نقاد ادبی به یاد میآید که گویی سرودههای پرتو را مقیاس قرار داده است: «… با آغاز عصری جدید، اشیای جدید وارد زبان و شعر میشوند و شاعر و صاحب زبان، حالات و احساسها و اندیشههای خود را نسبت به اشیای جدید توجیه میکنند؛ ولی اشیایی که قبلا در قلمرو زبان و شعر بودند، مطرود شناخته نمیشوند، بهویژه آنهایی که مربوط به موجودیت ساختمانی طبیعت هستند. شاعر امروز نقش خود را درباره اشیایی که قبلا در شعر شاعران پیش از خود دیده شده، تعیین میکند و به همین دلیل میتوان به آسانی نشان داد که چگونه درختی را که قبلا صدها شعر دربارهاش گفتهاند، میشود دوباره دید و در همان دید، بینش زمانی و مکانی خاصی را تثبیت کرد؛ و نیز میتوان نشان داد که چگونه در همین قرنی که ما در آن زندگی میکنیم، میشود از درختی، سمبل و یا اسطورهای انسانی ساخت، سوای سمبلها و اسطورههای سابق؛ و نیز میتوان نشان داد که شهری که اینک ما در آن زندگی میکنیم، چگونه چیزی است و چگونه در گوشه و کنار آن آدمهای اساطیری در حرکت هستند و چگونه سمبلها، من و تو را مییابند و ما سمبلها را و بالاخره چگونه بینشی حماسی و عاصی از همه چیز، حتی از فرهنگ و تاریخ و نژاد، اسطورههای جاندار و جاویدان میسازد…؛ نیز میتوان نشان داد که چرا میتوان به بازگویی اساطیر کهن ایمان داشت و باید معتقد بود که هر نسلی، اساطیر خودش را خود بسازد و بپروراند و بگذارد و بگذرد، زیرا هر نسلی با همان اصالت بینش خود تکیه بر اریکه ابدیت تمام بینشهای اصیل میزند و از آنها نیز به نوبه خود سهمی میبرد. حتی آفرینش شعر نوعی اسطورهسازی است… اسطورهسازی عبارت است از کشف هویت انسان در شئ، طوری که شئ نه به جای شئ، بلکه به جای انسان و در جهتی که انسان از طریق عواطفش بر آن تحمیل کرده است، انجام وظیفه نماید. اسطوره آن دنیای خیالی رابطه شاعر با طبیعت است. این رابطه کاملا جنبه اشراقی دارد و منطق عقلانی در آن کوچکترین دخالتی نمیتواند داشته باشد. (براهنی،۱۳۴۳: ۷ ـ ۸ و۸۳)
این نکات همه در اشعار پرتو ساری و جاری است و آنچه خبرگان و صاحبنظران ادبی پس از انتشار شعرهای او به عنوان رسالتی فرهنگی در نامهها و نقدها و نظرها و نوشتهها آوردند، شاهد ادعاست.
شادروان استاد دکتر ایرج افشار:
پرتو اشعاری که با ردیف کلمات مربوط به طبیعت است، … در من … آتشی افروخته است؛ اشعاری هم که در آنها یاد از وطنش یعنی مولدش و شهرش کرده محشر است، مگر میتوان شعر فرار و سفر او را خواند و نلرزید… آفرینها بر این طبع سلیم باد. (۱۳۸۹: ۲۳)
استاد دکتر عبدالحسین نوایی:
اشعار مجموعه «کوچهباغیها»… سخت استادانه است با رعایت همه موازین شعری و چنین اشعار محکم و زیبا و دلانگیز همراه با نازکی خیال و تشبیهات صائبانه کوچهباغیها نیست که ادیبانه است و عالمانه. (۱۳۸۹: ۸۵)
استاد دکتر مظاهر مصفا:
[در کرمانشاه] آشنایی با سخنوری دلیر و مایهور نصیب شد… شعرش با آن استواری و گرمآهنگی و دورشکاری از یاد نمیرود… آن منظومههای استوار و پولادین با آن عاطفه و احساس دردآلود، آن ردیفهای بریده از پیوند نسبت و اضافات با قافیهها… سخن پرتو چراغ این امید را در دل سخنشناسان و غیرتمندان زبان زنده میدارد که زبان فارسی و کلام دری در مقابل سیل بنیانکن ولنگاریهای زمانه همچنان پایدار و استوار بر جای ماندنی است. (۱۳۸۹: ۶۷)
منابع:
۱ـ براهنی، رضا. طلا در مس، کتابهای جیبی، تهران، ۱۳۴۷
۲ـ پرتو کرمانشاهی، کوچهباغیها، محمدعلی سلطانی، سها، تهران، ۱۳۹۷
۳ـ درخشان، مهدی. بزرگان و سخنسرایان همدان، انتشارات اطلاعات، تهران، ۱۳۷۴
۴ـ رحیمی، ابراهیم ر گلستانفر، ناصر. بر بلندای بیستون (یادنامه استاد بهزاد کرمانشاهی) نشر معین، تهران، ۱۳۹۴
۵ ـ ساکی، علیمحمد. جغرافیای تاریخی و تاریخ لرستان، کتابفروشی محمدی، خرمآباد، ۱۳۵۳
۶ ـ سلطانی، محمدعلی، تاریخ خاندانهای حقیقت، نشر سها، تهران، ۱۳۸۴
۷ـ ـــ ، کردها، پرچمداران ادب فارسی، انتشارات اطلاعات، تهران، ۱۳۹۶
۸ ـ سلطانی، سها، پژواک کوچهباغیها (یادنامه استاد پرتو کرمانشاهی)، نشر سها، تهران، ۱۳۸۹
۹ـ شوشتری، میرعبداللطیف خان. به اهتمام ص. موحد، انتشارات طهوری، تهران، ۱۳۶۳
۱۰ـ وحدت، طهماسبقلی خان. دیوان وحدت، محمدعلی سلطانی، نشر سها، تهران، ۱۳۷۷
۱۱ـ هدایت، رضاقلیخان. تذکره ریاضالعارفین، کتابفروشی وصال، تهران، بیتا
روزنامه اطلاعات - یکشنبه 6 خرداد ۹۷